English    Türkçe    فارسی   

6
3183-3207

  • جمله تصویرات عکس آب جوست  ** چون بمالی چشم خود خود جمله اوست 
  • باز عقلش گفت بگذار این حول  ** خل دوشابست و دوشابست خل 
  • خواجه را چون غیر گفتی از قصور  ** شرم‌دار ای احول از شاه غیور  3185
  • خواجه را که در گذشتست از اثیر  ** جنس این موشان تاریکی مگیر 
  • خواجه‌ی جان بین مبین جسم گران  ** مغز بین او را مبینش استخوان 
  • خواجه را از چشم ابلیس لعین  ** منگر و نسبت مکن او را به طین 
  • همره خورشید را شب‌پر مخوان  ** آنک او مسجود شد ساجد مدان 
  • عکس‌ها را ماند این و عکس نیست  ** در مثال عکس حق بنمودنیست  3190
  • آفتابی دید او جامد نماند  ** روغن گل روغن کنجد نماند 
  • چون مبدل گشته‌اند ابدال حق  ** نیستند از خلق بر گردان ورق 
  • قبله‌ی وحدانیت دو چون بود  ** خاک مسجود ملایک چون شود 
  • چون درین جو دیدعکس سیب مرد  ** دامنش را دید آن پر سیب کرد 
  • آنچ در جو دید کی باشد خیال  ** چونک شد از دیدنش پر صد جوال  3195
  • تن مبین و آن مکن کان بکم و صم  ** کذبوا بالحق لما جائهم 
  • ما رمیت اذ رمیت احمد بدست  ** دیدن او دیدن خالق شدست 
  • خدمت او خدمت حق کردنست  ** روز دیدن دیدن این روزنست 
  • خاصه این روزن درخشان از خودست  ** نی ودیعه‌ی آفتاب و فرقدست 
  • هم از آن خورشید زد بر روزنی  ** لیک از راه و سوی معهود نی  3200
  • در میان شمس و این روزن رهی  ** هست روزنها نشد زو آگهی 
  • تا اگر ابری بر آید چرخ‌پوش  ** اندرین روزن بود نورش به جوش 
  • غیر راه این هوا و شش جهت  ** در میان روزن و خور مالفت 
  • مدحت و تسبیح او تسبیح حق  ** میوه می‌روید ز عین این طبق 
  • سیب روید زین سبد خوش لخت لخت  ** عیب نبود گر نهی نامش درخت  3205
  • این سبد را تو درخت سیب خوان  ** که میان هر دو راه آمد نهان 
  • آنچ روید از درخت بارور  ** زین سبد روید همان نوع از ثمر