English    Türkçe    فارسی   

6
3212-3236

  • شد فنا هستش مخوان ای چشم‌شوخ  ** در چنین جو خشک کی ماند کلوخ 
  • پیش این خورشید کی تابد هلال  ** با چنان رستم چه باشد زور زال 
  • طالبست و غالبست آن کردگار  ** تا ز هستی‌ها بر آرد او دمار 
  • دو مگو و دو مدان و دو مخوان  ** بنده را در خواجه‌ی خود محو دان  3215
  • خواجه هم در نور خواجه‌آفرین  ** فانیست و مرده و مات و دفین 
  • چون جدا بینی ز حق این خواجه را  ** گم کنی هم متن و هم دیباجه را 
  • چشم و دل را هین گذاره کن ز طین  ** این یکی قبله‌ست دو قبله مبین 
  • چون دو دیدی ماندی از هر دو طرف  ** آتشی در خف فتاد و رفت خف 
  • مثل دوبین هم‌چو آن غریب شهر کاش عمر نام کی از یک دکانش به سبب این به آن دکان دیگر حواله کرد و او فهم نکرد کی همه دکان یکیست درین معنی کی به عمر نان نفروشند هم اینجا تدارک کنم من غلط کردم نامم عمر نیست چون بدین دکان توبه و تدارک کنم نان یابم از همه دکان‌های این شهر و اگر بی‌تدارک هم‌چنین عمر نام باشم ازین دکان در گذرم محرومم و احولم و این دکان‌ها را از هم جدا دانسته‌ام 
  • گر عمر نامی تو اندر شهر کاش  ** کس بنفروشد به صد دانگت لواش  3220
  • چون به یک دکان بگفتی عمرم  ** این عمر را نان فروشید از کرم 
  • او بگوید رو بدان دیگر دکان  ** زان یکی نان به کزین پنجاه نان 
  • گر نبودی احول او اندر نظر  ** او بگفتی نیست دکانی دگر 
  • پس ردی اشراق آن نااحولی  ** بر دل کاشی شدی عمر علی 
  • این ازینجا گوید آن خباز را  ** این عمر را نان فروش ای نانبا  3225
  • چون شنید او هم عمر نان در کشید  ** پس فرستادت به دکان بعید 
  • کین عمر را نان ده ای انباز من  ** راز یعنی فهم کن ز آواز من 
  • او همت زان سو حواله می‌کند  ** هین عمر آمد که تا بر نان زند 
  • چون به یک دکان عمر بودی برو  ** در همه کاشان ز نان محروم شو 
  • ور به یک دکان علی گفتی بگیر  ** نان ازینجا بی‌حواله و بی‌زحیر  3230
  • احول دو بین چو بی‌بر شد ز نوش  ** احول ده بینی ای مادر فروش 
  • اندرین کاشان خاک از احولی  ** چون عمر می‌گرد چو نبوی علی 
  • هست احول را درین ویرانه دیر  ** گوشه گوشه نقل نو ای ثم خیر 
  • ور دو چشم حق‌شناس آمد ترا  ** دوست پر بین عرصه‌ی هر دو سرا 
  • وا رهیدی از حواله‌ی جا به جا  ** اندرین کاشان پر خوف و رجا  3235
  • اندرین جو غنچه دیدی یا شجر  ** هم‌چو هر جو تو خیالش ظن مبر