English    Türkçe    فارسی   

6
3289-3313

  • بی‌شبانی کردن و آن امتحان  ** حق ندادش پیشوایی جهان 
  • گفت سایل هم تو نیز ای پهلوان  ** گفت من هم بوده‌ام دهری شبان  3290
  • تا شود پیدا وقار و صبرشان  ** کردشان پیش از نبوت حق شبان 
  • هر امیری کو شبانی بشر  ** آن‌چنان آرد که باشد متمر 
  • حلم موسی‌وار اندر رعی خود  ** او به جا آرد به تدبیر و خرد 
  • لاجرم حقش دهد چوپانیی  ** بر فراز چرخ مه روحانیی 
  • آنچنان که انبیا را زین رعا  ** بر کشید و داد رعی اصفیا  3295
  • خواجه باری تو درین چوپانیت  ** کردی آنچ کور گردد شانیت 
  • دانم آنجا در مکافات ایزدت  ** سروری جاودانه بخشدت 
  • بر امید کف چون دریای تو  ** بر وظیفه دادن و ایفای تو 
  • وام کردم نه هزار از زر گزاف  ** تو کجایی تا شود این درد صاف 
  • تو کجایی تا که خندان چون چمن  ** گویی بستان آن و ده چندان ز من  3300
  • تو کجایی تا مرا خندان کنی  ** لطف و احسان چون خداوندان کنی 
  • تو کجایی تا بری در مخزنم  ** تا کنی از وام و فاقه آمنم 
  • من همی‌گویم بس و تو مفضلم  ** گفته کین هم گیر از بهر دلم 
  • چون همی‌گنجد جهانی زیر طین  ** چون بگنجد آسمانی در زمین 
  • حاش لله تو برونی زین جهان  ** هم به وقت زندگی هم این زمان  3305
  • در هوای غیب مرغی می‌پرد  ** سایه‌ی او بر زمینی می‌زند 
  • جسم سایه‌ی سایه‌ی سایه‌ی دلست  ** جسم کی اندر خور پایه‌ی دلست 
  • مرد خفته روح او چون آفتاب  ** در فلک تابان و تن در جامه خواب 
  • جان نهان اندر خلا هم‌چون سجاف  ** تن تقلب می‌کند زیر لحاف 
  • روح چون من امر ربی مختفیست  ** هر مثالی که بگویم منتفیست  3310
  • ای عجب کو لعل شکربار تو  ** وان جوابات خوش و اسرار تو 
  • ای عجب کو آن عقیق قندخا  ** آن کلید قفل مشکل‌های ما 
  • ای عجب کو آن دم چون ذوالفقار  ** آنک کردی عقل‌ها را بی‌قرار