English    Türkçe    فارسی   

6
3355-3379

  • زانک او را فاتحه خود می‌کشید  ** فاتحه در جر و دفع آمد وحید  3355
  • گر نماید غیر هم تمویه اوست  ** ور رود غیر از نظر تنبیه اوست 
  • پس یقین گشتش که جذبه زان سریست  ** کار حق هر لحظه نادر آوریست 
  • اسپ سنگین گاو سنگین ز ابتلا  ** می‌شود مسجود از مکر خدا 
  • پیش کافر نیست بت را ثانیی  ** نیست بت را فر و نه روحانیی 
  • چست آن جاذب نهان اندر نهان  ** در جهان تابیده از دیگر جهان  3360
  • عقل محجوبست و جان هم زین کمین  ** من نمی‌بینم تو می‌توانی ببین 
  • چونک خوارمشه ز سیران باز گشت  ** با خواص ملک خود هم‌راز گشت 
  • پس به سرهنگان بفرمود آن زمان  ** تا بیارند اسپ را زان خاندان 
  • هم‌چو آتش در رسیدند آن گروه  ** هم‌چو پشمی گشت امیر هم‌چو کوه 
  • جانش از درد و غبین تا لب رسید  ** جز عمادالملک زنهاری ندید  3365
  • که عمادالملک بد پای علم  ** بهر هر مظلوم و هر مقتول غم 
  • محترم‌تر خود نبد زو سروری  ** پیش سلطان بود چون پیغامبری 
  • بی‌طمع بود او اصیل و پارسا  ** رایض و شب‌خیز و حاتم در سخا 
  • بس همایون‌رای و با تدبیر و راد  ** آزموده رای او در هر مراد 
  • هم به بذل جان سخی و هم به مال  ** طالب خورشید غیب او چون هلال  3370
  • در امیری او غریب و محتبس  ** در صفات فقر وخلت ملتبس 
  • بوده هر محتاج را هم‌چون پدر  ** پیش سلطان شافع و دفع ضرر 
  • مر بدان را ستر چون حلم خدا  ** خلق او بر عکس خلقان و جدا 
  • بارها می‌شد به سوی کوه فرد  ** شاه با صد لابه او را دفع کرد 
  • هر دم ار صد جرم را شافع شدی  ** چشم سلطان را ازو شرم آمدی  3375
  • رفت او پیش عماد الملک راد  ** سر برهنه کرد و بر خاک اوفتاد 
  • که حرم با هر چه دارم گو بگیر  ** تا بگیرد حاصلم را هر مغیر 
  • این یکی اسپست جانم رهن اوست  ** گر برد مردم یقین ای خیردوست 
  • گر برد این اسپ را از دست من  ** من یقین دانم نخواهم زیستن