English    Türkçe    فارسی   

6
3418-3442

  • اندر آن زندان ز ذوق بی‌قیاس  ** خوش شکفت از غرس جسم تو حواس 
  • زان رحم بیرون شدن بر تو درشت  ** می‌گریزی از زهارش سوی پشت 
  • راه لذت از درون دان نه از برون  ** ابلهی دان جستن قصر و حصون  3420
  • آن یکی در کنج مسجد مست و شاد  ** وآن دگر در باغ ترش و بی‌مراد 
  • قصر چیزی نیست ویران کن بدن  ** گنج در ویرانیست ای میر من 
  • این نمی‌بینی که در بزم شراب  ** مست آنگه خوش شود کو شد خراب 
  • گرچه پر نقش است خانه بر کنش  ** گنج جو و از گنج آبادان کنش 
  • خانه‌ی پر نقش تصویر و خیال  ** وین صور چون پرده بر گنج وصال  3425
  • پرتو گنجست و تابش‌های زر  ** که درین سینه همی‌جوشد صور 
  • هم ز لطف و عکس آب با شرف  ** پرده شد بر روی آب اجزای کف 
  • هم ز لطف و جوش جان با ثمن  ** پرده‌ای بر روی جان شد شخص تن 
  • پس مثل بشنو که در افواه خاست  ** که اینچ بر ماست ای برادر هم ز ماست 
  • زین حجاب این تشنگان کف‌پرست  ** ز آب صافی اوفتاده دوردست  3430
  • آفتابا با چو تو قبله و امام  ** شب‌پرستی و خفاشی می‌کنیم 
  • سوی خود کن این خفاشان را مطار  ** زین خفاشیشان بخر ای مستجار 
  • این جوان زین جرم ضالست و مغیر  ** که بمن آمد ولی او را مگیر 
  • در عماد الملک این اندیشه‌ها  ** گشته جوشان چون اسد در بیشه‌ها 
  • ایستاده پیش سلطان ظاهرش  ** در ریاض غیب جان طایرش  3435
  • چون ملایک او به اقلیم الست  ** هر دمی می‌شد به شرب تازه مست 
  • اندرون سور و برون چون پر غمی  ** در تن هم‌چون لحد خوش عالمی 
  • او درین حیرت بد و در انتظار  ** تا چه پیدا آید از غیب و سرار 
  • اسپ را اندر کشیدند آن زمان  ** پیش خوارمشاه سرهنگان کشان 
  • الحق اندر زیر این چرخ کبود  ** آن‌چنان کره به قد و تگ نبود  3440
  • می‌ربودی رنگ او هر دیده را  ** مرحب آن از برق و مه زاییده را 
  • هم‌چو مه هم‌چون عطارد تیزرو  ** گوییی صرصر علف بودش نه جو