English    Türkçe    فارسی   

6
3671-3695

  • در مجاعت پس تو احول دیده‌ای  ** که یکی را صد هزاران دیده‌ای 
  • گفته بودیم از سقام آن کنیز  ** وز طبیبان و قصور فهم نیز 
  • کان طبیبان هم‌چو اسپ بی‌عذار  ** غافل و بی‌بهره بودند از سوار 
  • کامشان پر زخم از قرع لگام  ** سمشان مجروح از تحویل گام 
  • ناشده واقف که نک بر پشت ما  ** رایض و چستیست استادی‌نما  3675
  • نیست سرگردانی ما زین لگام  ** جز ز تصریف سوار دوست‌کام 
  • ما پی گل سوی بستان‌ها شده  ** گل نموده آن و آن خاری بده 
  • هیچ‌شان این نی که گویند از خرد  ** بر گلوی ما کی می‌کوبد لگد 
  • آن طبیبان آن‌چنان بنده‌ی سبب  ** گشته‌اند از مکر یزدان محتجب 
  • گر ببندی در صطبلی گاو نر  ** باز یابی در مقام گاو خر  3680
  • از خری باشد تغافل خفته‌وار  ** که نجویی تا کیست آن خفیه کار 
  • خود نگفته این مبدل تا کیست  ** نیست پیدا او مگر افلاکیست 
  • تیر سوی راست پرانیده‌ای  ** سوی چپ رفتست تیرت دیده‌ای 
  • سوی آهویی به صیدی تاختی  ** خویش را تو صید خوکی ساختی 
  • در پی سودی دویده بهر کبس  ** نارسیده سود افتاده به حبس  3685
  • چاهها کنده برای دیگران  ** خویش را دیده فتاده اندر آن 
  • در سبب چون بی‌مرادت کرد رب  ** پس چرا بدظن نگردی در سبب 
  • بس کسی از مکسبی خاقان شده  ** دیگری زان مکسبه عریان شده 
  • بس کس از عقد زنان قارون شده  ** بس کس از عقد زنان مدیون شده 
  • پس سبب گردان چو دم خر بود  ** تکیه بر وی کم کنی بهتر بود  3690
  • ور سبب گیری نگیری هم دلیر  ** که بس آفت‌هاست پنهانش به زیر 
  • سر استثناست این حزم و حذر  ** زانک خر را بز نماید این قدر 
  • آنک چشمش بست گرچه گربزست  ** ز احولی اندر دو چشمش خربزست 
  • چون مقلب حق بود ابصار را  ** که بگرداند دل و افکار را 
  • چاه را تو خانه‌ای بینی لطیف  ** دام را تو دانه‌ای بینی ظریف  3695