English    Türkçe    فارسی   

6
3716-3740

  • آنچنان که اندر دل از هجر و وصال  ** می‌شود بافیده گوناگون خیال 
  • هیچ ماند این مثر با اثر  ** هیچ ماند بانگ و نوحه با ضرر 
  • نوحه را صورت ضرر بی‌صورتست  ** دست خایند از ضرر کش نیست دست 
  • این مثل نالایقست ای مستدل  ** حیله‌ی تفهیم را جهد المقل 
  • صنع بی‌صورت بکارد صورتی  ** تن بروید با حواس و آلتی  3720
  • تا چه صورت باشد آن بر وفق خود  ** اندر آرد جسم را در نیک و بد 
  • صورت نعمت بود شاکر شود  ** صورت مهلت بود صابر شود 
  • صورت رحمی بود بالان شود  ** صورت زخمی بود نالان شود 
  • صورت شهری بود گیرد سفر  ** صورت تیری بود گیرد سپر 
  • صورت خوبان بود عشرت کند  ** صورت غیبی بود خلوت کند  3725
  • صورت محتاجی آرد سوی کسب  ** صورت بازو وری آرد به غصب 
  • این ز حد و اندازه‌ها باشد برون  ** داعی فعل از خیال گونه‌گون 
  • بی‌نهایت کیش‌ها و پیشه‌ها  ** جمله ظل صورت اندیشه‌ها 
  • بر لب بام ایستاده قوم خوش  ** هر یکی را بر زمین بین سایه‌اش 
  • صورت فکرست بر بام مشید  ** وآن عمل چون سایه بر ارکان پدید  3730
  • فعل بر ارکان و فکرت مکتتم  ** لیک در تاثیر و وصلت دو به هم 
  • آن صور در بزم کز جام خوشیست  ** فایده‌ی او بی‌خودی و بیهشیست 
  • صورت مرد و زن و لعب و جماع  ** فایده‌ش بی‌هوشی وقت وقاع 
  • صورت نان و نمک کان نعمتست  ** فایده‌ش آن قوت بی‌صورتست 
  • در مصاف آن صورت تیغ و سپر  ** فایده‌ش بی‌صورتی یعنی ظفر  3735
  • مدرسه و تعلیق و صورت‌های وی  ** چون به دانش متصل شد گشت طی 
  • این صور چون بنده‌ی بی‌صورتند  ** پس چرا در نفی صاحب‌نعمتند 
  • این صور دارد ز بی‌صورت وجود  ** چیست پس بر موجد خویشش جحود 
  • خود ازو یابد ظهور انکار او  ** نیست غیر عکس خود این کار او 
  • صورت دیوار و سقف هر مکان  ** سایه‌ی اندیشه‌ی معمار دان  3740