English    Türkçe    فارسی   

6
4225-4249

  • گرچه می‌نالد به جان یا مستجار  ** دل شکسته سینه‌خسته گو بزار  4225
  • خوش همی‌آید مرا آواز او  ** وآن خدایا گفتن و آن راز او 
  • وانک اندر لابه و در ماجرا  ** می‌فریباند بهر نوعی مرا 
  • طوطیان و بلبلان را از پسند  ** از خوش آوازی قفس در می‌کنند 
  • زاغ را و چغد را اندر قفس  ** کی کنند این خود نیامد در قصص 
  • پیش شاهد باز چون آید دو تن  ** آن یکی کمپیر و دیگر خوش‌ذقن  4230
  • هر دو نان خواهند او زوتر فطیر  ** آرد و کمپیر را گوید که گیر 
  • وآن دگر را که خوشستش قد و خد  ** کی دهد نان بل به تاخیر افکند 
  • گویدش بنشین زمانی بی‌گزند  ** که به خانه نان تازه می‌پزند 
  • چون رسد آن نان گرمش بعد کد  ** گویدش بنشین که حلوا می‌رسد 
  • هم برین فن داردارش می‌کند  ** وز ره پنهان شکارش می‌کند  4235
  • که مرا کاریست با تو یک زمان  ** منتظر می‌باش ای خوب جهان 
  • بی‌مرادی مومنان از نیک و بد  ** تو یقین می‌دان که بهر این بود 
  • رجوع کردن به قصه‌ی آن شخص کی به او گنج نشان دادند به مصر و بیان تضرع او از درویشی به حضرت حق 
  • مرد میراثی چو خورد و شد فقیر  ** آمد اندر یا رب و گریه و نفیر 
  • خود کی کوبد این در رحمت‌نثار  ** که نیابد در اجابت صد بهار 
  • خواب دید او هاتفی گفت او شنید  ** که غنای تو به مصر آید پدید  4240
  • رو به مصر آنجا شود کار تو راست  ** کرد کدیت را قبول او مرتجاست 
  • در فلان موضع یکی گنجی است زفت  ** در پی آن بایدت تا مصر رفت 
  • بی‌درنگی هین ز بغداد ای نژند  ** رو به سوی مصر و منبت‌گاه قند 
  • چون ز بغداد آمد او تا سوی مصر  ** گرم شد پشتش چو دید او روی مصر 
  • بر امید وعده‌ی هاتف که گنج  ** یابد اندر مصر بهر دفع رنج  4245
  • در فلان کوی و فلان موضع دفین  ** هست گنجی سخت نادر بس گزین 
  • لیک نفقه‌ش بیش و کم چیزی نماند  ** خواست دقی بر عوام‌الناس راند 
  • لیک شرم و همتش دامن گرفت  ** خویش را در صبر افشردن گرفت 
  • باز نفسش از مجاعت بر طپید  ** ز انتجاع و خواستن چاره ندید