English    Türkçe    فارسی   

6
4483-4507

  • من چه دارم غیر آن صندوق که آن  ** هست مایه‌ی تهمت و پایه‌ی گمان 
  • خلق پندارند زر دارم درون  ** داد واگیرند از من زین ظنون 
  • صورت صندوق بس زیباست لیک  ** از عروض و سیم و ز خالیست نیک  4485
  • چون تن زراق خوب و با وقار  ** اندر آن سله نیابی غیر مار 
  • من برم صندوق را فردا به کو  ** پس بسوزم در میان چارسو 
  • تا ببیند مومن و گبر و جهود  ** که درین صندوق جز لعنت نبود 
  • گفت زن هی در گذر ای مرد ازین  ** خورد سوگندان که نکنم جز چنین 
  • از پگه حمال آورد او چو باد  ** زود آن صندوق بر پشتش نهاد  4490
  • اندر آن صندوق قاضی از نکال  ** بانگ می‌زد که ای حمال و ای حمال 
  • کرد آن حمال راست و چپ نظر  ** کز چه سو در می‌رسد بانک و خبر 
  • هاتفست این داعی من ای عجب  ** یا پری‌ام می‌کند پنهان طلب 
  • چون پیاپی گشت آن آواز و بیش  ** گفت هاتف نیست باز آمد به خویش 
  • عاقبت دانست کان بانگ و فغان  ** بد ز صندوق و کسی در وی نهان  4495
  • عاشقی کو در غم معشوق رفت  ** گر چه بیرونست در صندوق رفت 
  • عمر در صندوق برد از اندهان  ** جز که صندوقی نبیند از جهان 
  • آن سری که نیست فوق آسمان  ** از هوس او را در آن صندوق دان 
  • چون ز صندوق بدن بیرون رود  ** او ز گوری سوی گوری می‌شود 
  • این سخن پایان ندارد قاضیش  ** گفت ای حمال و ای صندوق‌کش  4500
  • از من آگه کن درون محکمه  ** نایبم را زودتر با این همه 
  • تا خرد این را به زر زین بی‌خرد  ** هم‌چنین بسته به خانه‌ی ما برد 
  • ای خدا بگمار قومی روحمند  ** تا ز صندوق بدنمان وا خرند 
  • خلق را از بند صندوق فسون  ** کی خرد جز انبیا و مرسلون 
  • از هزاران یک کسی خوش‌منظرست  ** که بداند کو به صندوق اندرست  4505
  • او جهان را دیده باشد پیش از آن  ** تا بدان ضد این ضدش گردد عیان 
  • زین سبب که علم ضاله‌ی مومنست  ** عارف ضاله‌ی خودست و موقنست