English    Türkçe    فارسی   

6
4491-4515

  • اندر آن صندوق قاضی از نکال  ** بانگ می‌زد که ای حمال و ای حمال 
  • کرد آن حمال راست و چپ نظر  ** کز چه سو در می‌رسد بانک و خبر 
  • هاتفست این داعی من ای عجب  ** یا پری‌ام می‌کند پنهان طلب 
  • چون پیاپی گشت آن آواز و بیش  ** گفت هاتف نیست باز آمد به خویش 
  • عاقبت دانست کان بانگ و فغان  ** بد ز صندوق و کسی در وی نهان  4495
  • عاشقی کو در غم معشوق رفت  ** گر چه بیرونست در صندوق رفت 
  • عمر در صندوق برد از اندهان  ** جز که صندوقی نبیند از جهان 
  • آن سری که نیست فوق آسمان  ** از هوس او را در آن صندوق دان 
  • چون ز صندوق بدن بیرون رود  ** او ز گوری سوی گوری می‌شود 
  • این سخن پایان ندارد قاضیش  ** گفت ای حمال و ای صندوق‌کش  4500
  • از من آگه کن درون محکمه  ** نایبم را زودتر با این همه 
  • تا خرد این را به زر زین بی‌خرد  ** هم‌چنین بسته به خانه‌ی ما برد 
  • ای خدا بگمار قومی روحمند  ** تا ز صندوق بدنمان وا خرند 
  • خلق را از بند صندوق فسون  ** کی خرد جز انبیا و مرسلون 
  • از هزاران یک کسی خوش‌منظرست  ** که بداند کو به صندوق اندرست  4505
  • او جهان را دیده باشد پیش از آن  ** تا بدان ضد این ضدش گردد عیان 
  • زین سبب که علم ضاله‌ی مومنست  ** عارف ضاله‌ی خودست و موقنست 
  • آنک هرگز روز نیکو خود ندید  ** او درین ادبار کی خواهد طپید 
  • یا به طفلی در اسیری اوفتاد  ** یا خود از اول ز مادر بنده زاد 
  • ذوق آزادی ندیده جان او  ** هست صندوق صور میدان او  4510
  • دایما محبوس عقلش در صور  ** از قفس اندر قفس دارد گذر 
  • منفذش نه از قفس سوی علا  ** در قفس‌ها می‌رود از جا به جا 
  • در نبی ان استطعتم فانفذوا  ** این سخن با جن و انس آمد ز هو 
  • گفت منفذ نیست از گردونتان  ** جز به سلطان و به وحی آسمان 
  • گر ز صندوقی به صندوقی رود  ** او سمایی نیست صندوقی بود  4515