English    Türkçe    فارسی   

6
4500-4524

  • این سخن پایان ندارد قاضیش  ** گفت ای حمال و ای صندوق‌کش  4500
  • از من آگه کن درون محکمه  ** نایبم را زودتر با این همه 
  • تا خرد این را به زر زین بی‌خرد  ** هم‌چنین بسته به خانه‌ی ما برد 
  • ای خدا بگمار قومی روحمند  ** تا ز صندوق بدنمان وا خرند 
  • خلق را از بند صندوق فسون  ** کی خرد جز انبیا و مرسلون 
  • از هزاران یک کسی خوش‌منظرست  ** که بداند کو به صندوق اندرست  4505
  • او جهان را دیده باشد پیش از آن  ** تا بدان ضد این ضدش گردد عیان 
  • زین سبب که علم ضاله‌ی مومنست  ** عارف ضاله‌ی خودست و موقنست 
  • آنک هرگز روز نیکو خود ندید  ** او درین ادبار کی خواهد طپید 
  • یا به طفلی در اسیری اوفتاد  ** یا خود از اول ز مادر بنده زاد 
  • ذوق آزادی ندیده جان او  ** هست صندوق صور میدان او  4510
  • دایما محبوس عقلش در صور  ** از قفس اندر قفس دارد گذر 
  • منفذش نه از قفس سوی علا  ** در قفس‌ها می‌رود از جا به جا 
  • در نبی ان استطعتم فانفذوا  ** این سخن با جن و انس آمد ز هو 
  • گفت منفذ نیست از گردونتان  ** جز به سلطان و به وحی آسمان 
  • گر ز صندوقی به صندوقی رود  ** او سمایی نیست صندوقی بود  4515
  • فرجه صندوق نو نو مسکرست  ** در نیابد کو به صندوق اندرست 
  • گر نشد غره بدین صندوق‌ها  ** هم‌چو قاضی جوید اطلاق و رها 
  • آنک داند این نشانش آن شناس  ** کو نباشد بی‌فغان و بی‌هراس 
  • هم‌چو قاضی باشد او در ارتعاد  ** کی برآید یک دمی از جانش شاد 
  • آمدن نایب قاضی میان بازار و خریداری کردن صندوق را از جوحی الی آخره 
  • نایب آمد گفت صندوقت به چند  ** گفت نهصد بیشتر زر می‌دهند  4520
  • من نمی‌آیم فروتر از هزار  ** گر خریداری گشا کیسه بیار 
  • گفت شرمی دار ای کوته‌نمد  ** قیمت صندوق خود پیدا بود 
  • گفت بی‌ریت شری خود فاسدیست  ** بیع ما زیر گلیم این راست نیست 
  • بر گشایم گر نمی‌ارزد مخر  ** تا نباشد بر تو حیفی ای پدر