English    Türkçe    فارسی   

6
4666-4690

  • صید گیرد تیر هم با پر غیر  ** لاجرم بی‌بهره است از لحم طیر 
  • باز صید آرد به خود از کوهسار  ** لاجرم شاهش خوراند کبک و سار 
  • منطقی کز وحی نبود از هواست  ** هم‌چو خاکی در هوا و در هباست 
  • گر نماید خواجه را این دم غلط  ** ز اول والنجم بر خوان چند خط 
  • تا که ما ینطق محمد عن هوی  ** ان هو الا بوحی احتوی  4670
  • احمدا چون نیستت از وحی یاس  ** جسمیان را ده تحری و قیاس 
  • کز ضرورت هست مرداری حلال  ** که تحری نیست در کعبه‌ی وصال 
  • بی‌تحری و اجتهادات هدی  ** هر که بدعت پیشه گیرد از هوی 
  • هم‌چو عادش بر برد باد و کشد  ** نه سلیمانست تا تختش کشد 
  • عاد را با دست حمال خذول  ** هم‌چو بره در کف مردی اکول  4675
  • هم‌چو فرزندش نهاده بر کنار  ** می‌برد تا بکشدش قصاب‌وار 
  • عاد را آن باد ز استکبار بود  ** یار خود پنداشتند اغیار بود 
  • چون بگردانید ناگه پوستین  ** خردشان بشکست آن بس القرین 
  • باد را بشکن که بس فتنه‌ست باد  ** پیش از آن کت بشکند او هم‌چو عاد 
  • هود دادی پند که ای پر کبر خیل  ** بر کند از دستتان این باد ذیل  4680
  • لشکر حق است باد و از نفاق  ** چند روزی با شما کرد اعتناق 
  • او به سر با خالق خود راستست  ** چون اجل آید بر آرد باد دست 
  • باد را اندر دهن بین ره‌گذر  ** هر نفس آیان روان در کر و فر 
  • حلق و دندان‌ها ازو آمن بود  ** حق چو فرماید به دندان در فتد 
  • کوه گردد ذره‌ای باد و ثقیل  ** درد دندان داردش زار و علیل  4685
  • این همان بادست که امن می‌گذشت  ** بود جان کشت و گشت او مرگ کشت 
  • دست آن کس که بکردت دست‌بوس  ** وقت خشم آن دست می‌گردد دبوس 
  • یا رب و یا رب بر آرد او ز جان  ** که ببر این باد را ای مستعان 
  • ای دهان غافل بدی زین باد رو  ** از بن دندان در استغفار شو 
  • چشم سختش اشک‌ها باران کند  ** منکران را درد الله‌خوان کند  4690