English    Türkçe    فارسی   

6
4677-4701

  • عاد را آن باد ز استکبار بود  ** یار خود پنداشتند اغیار بود 
  • چون بگردانید ناگه پوستین  ** خردشان بشکست آن بس القرین 
  • باد را بشکن که بس فتنه‌ست باد  ** پیش از آن کت بشکند او هم‌چو عاد 
  • هود دادی پند که ای پر کبر خیل  ** بر کند از دستتان این باد ذیل  4680
  • لشکر حق است باد و از نفاق  ** چند روزی با شما کرد اعتناق 
  • او به سر با خالق خود راستست  ** چون اجل آید بر آرد باد دست 
  • باد را اندر دهن بین ره‌گذر  ** هر نفس آیان روان در کر و فر 
  • حلق و دندان‌ها ازو آمن بود  ** حق چو فرماید به دندان در فتد 
  • کوه گردد ذره‌ای باد و ثقیل  ** درد دندان داردش زار و علیل  4685
  • این همان بادست که امن می‌گذشت  ** بود جان کشت و گشت او مرگ کشت 
  • دست آن کس که بکردت دست‌بوس  ** وقت خشم آن دست می‌گردد دبوس 
  • یا رب و یا رب بر آرد او ز جان  ** که ببر این باد را ای مستعان 
  • ای دهان غافل بدی زین باد رو  ** از بن دندان در استغفار شو 
  • چشم سختش اشک‌ها باران کند  ** منکران را درد الله‌خوان کند  4690
  • چون دم مردان نپذرفتی ز مرد  ** وحی حق را هین پذیرا شو ز درد 
  • باد گوید پیکم از شاه بشر  ** گه خبر خیر آورم گه شوم و شر 
  • ز آنک مامورم امیر خود نیم  ** من چو تو غافل ز شاه خود کیم 
  • گر سلیمان‌وار بودی حال تو  ** چون سلیمان گشتمی حمال تو 
  • عاریه‌ستم گشتمی ملک کفت  ** کردمی بر راز خود من واقفت  4695
  • لیک چون تو یاغیی من مستعار  ** می‌کنم خدمت ترا روزی سه چار 
  • پس چو عادت سرنگونی‌ها دهم  ** ز اسپه تو یاغیانه بر جهم 
  • تا به غیب ایمان تو محکم شود  ** آن زمان که ایمانت مایه‌ی غم شود 
  • آن زمان خود جملگان مؤمن شوند  ** آن زمان خود سرکشان بر سر دوند 
  • آن زمان زاری کنند و افتقار  ** هم‌چو دزد و راه‌زن در زیر دار  4700
  • لیک گر در غیب گردی مستوی  ** مالک دارین و شحنه‌ی خود توی