English    Türkçe    فارسی   

6
4880-4904

  • گفت با قاضی و پس اندرز کرد  ** بعد از آن جام شراب مرگ خورد  4880
  • گفته فرزندان به قاضی کای کریم  ** نگذریم از حکم او ما سه یتیم 
  • سمع و طاعه میکنیم او راست دست ** آنچه او فرمود بر ما نافذست // ما چو اسماعیل ز ابراهیم خود ** سر نپیچیم ارچه قربان میکند
  • گفت قاضی هر یکی با عاقلیش  ** تا بگوید قصه‌ای از کاهلیش 
  • تا ببینم کاهلی هر یکی  ** تا بدانم حال هر یک بی‌شکی  4885
  • عارفان از دو جهان کاهل‌ترند  ** زانک بی شد یار خرمن می‌برند 
  • کاهلی را کرده‌اند ایشان سند  ** کار ایشان را چو یزدان می‌کند 
  • کار یزدان را نمی‌بینند عام  ** می‌نیاسایند از کد صبح و شام 
  • هین ز حد کاهلی گویید باز  ** تا بدانم حد آن از کشف راز 
  • بی‌گمان که هر زبان پرده‌ی دلست  ** چون بجنبد پرده سرها واصلست  4890
  • پرده‌ی کوچک چو یک شرحه کباب  ** می‌بپوشد صورت صد آفتاب 
  • گر بیان نطق کاذب نیز هست  ** لیک بوی از صدق و کذبش مخبرست 
  • آن نسیمی که بیایدت از چمن  ** هست پیدا از سموم گولخن 
  • بوی صدق و بوی کذب گول‌گیر  ** هست پیدا در نفس چون مشک و سیر 
  • گر ندانی یار را از ده‌دله  ** از مشام فاسد خود کن گله  4895
  • بانگ حیزان و شجاعان دلیر  ** هست پیدا چون فن روباه و شیر 
  • یا زبان هم‌چون سر دیگست راست  ** چون بجنبد تو بدانی چه اباست 
  • از بخار آن بداند تیزهش  ** دیگ شیرینی ز سکباج ترش 
  • دست بر دیگ نوی چون زد فتی  ** وقت بخریدن بدید اشکسته را 
  • گفت دانم مرد را در حین ز پوز  ** ور نگوید دانمش اندر سه روز  4900
  • وآن دگر گفت ار بگوید دانمش  ** ور نگوید در سخن پیچانمش 
  • گفت اگر این مکر بشنیده بود  ** لب ببندد در خموشی در رود 
  • مثل 
  • آنچنان که گفت مادر بچه را  ** گر خیالی آیدت در شب فرا 
  • یا بگورستان و جای سهمگین  ** تو خیالی بینی اسود پر ز کین