English    Türkçe    فارسی   

6
497-521

  • گفت صدق دل بباید کار را  ** ورنه یاران کم نیاید یار را 
  • یار شو تا یار بینی بی‌عدد  ** زانک بی‌یاران بمانی بی‌مدد 
  • دیو گرگست و تو هم‌چون یوسفی  ** دامن یعقوب مگذار ای صفی 
  • گرگ اغلب آنگهی گیرا بود  ** کز رمه شیشک به خود تنها رود  500
  • آنک سنت یا جماعت ترک کرد  ** در چنین مسبع نه خون خویش خورد 
  • هست سنت ره جماعت چون رفیق  ** بی‌ره و بی‌یار افتی در مضیق 
  • همرهی نه کو بود خصم خرد  ** فرصتی جوید که جامه‌ی تو برد 
  • می‌رود با تو که یابد عقبه‌ای  ** که تواند کردت آنجا نهبه‌ای 
  • یا بود اشتردلی چون دید ترس  ** گوید او بهر رجوع از راه درس  505
  • یار را ترسان کند ز اشتردلی  ** این چنین همره عدو دان نه ولی 
  • راه جان‌بازیست و در هر غیشه‌ای  ** آفتی در دفع هر جان‌شیشه‌ای 
  • راه دین زان رو پر از شور و شرست  ** که نه راه هر مخنث گوهرست 
  • در ره این ترس امتحانهای نفوس  ** هم‌چو پرویزن به تمییز سبوس 
  • راه چه بود پر نشان پایها  ** یار چه بود نردبان رایها  510
  • گیرم آن گرگت نیابد ز احتیاط  ** بی ز جمعیت نیابی آن نشاط 
  • آنک تنها در رهی او خوش رود  ** با رفیقان سیر او صدتو شود 
  • با غلیظی خر ز یاران ای فقیر  ** در نشاط آید شود قوت‌پذیر 
  • هر خری کز کاروان تنها رود  ** بر وی آن راه از تعب صدتو شود 
  • چند سیخ و چند چوب افزون خورد  ** تا که تنها آن بیابان را برد  515
  • مر ترا می‌گوید آن خر خوش شنو  ** گر نه‌ای خر هم‌چنین تنها مرو 
  • آنک تنها خوش رود اندر رصد  ** با رفیقان بی‌گمان خوشتر رود 
  • هر نبیی اندرین راه درست  ** معجزه بنمود و همراهان بجست 
  • گر نباشد یاری دیوارها  ** کی برآید خانه و انبارها 
  • هر یکی دیوار اگر باشد جدا  ** سقف چون باشد معلق در هوا  520
  • گر نباشد یاری حبر و قلم  ** کی فتد بر روی کاغذها رقم