English    Türkçe    فارسی   

6
75-99

  • خاک شد صورت ولی معنی نشد  ** هر که گوید شد تو گویش نه نشد  75
  • در جهان روح هر سه منتظر  ** گه ز صورت هارب و گه مستقر 
  • امر آید در صور رو در رود  ** باز هم از امرش مجرد می‌شود 
  • پس له الخلق و له الامرش بدان  ** خلق صورت امر جان راکب بر آن 
  • راکب و مرکوب در فرمان شاه  ** جسم بر درگاه وجان در بارگاه 
  • چونک خواهد که آب آید در سبو  ** شاه گوید جیش جان را که ارکبوا  80
  • باز جانها را چو خواند در علو  ** بانگ آید از نقیبان که انزلوا 
  • بعد ازین باریک خواهد شد سخن  ** کم کن آتش هیزمش افزون مکن 
  • تا نجوشد دیگهای خرد زود  ** دیگ ادراکات خردست و فرود 
  • پاک سبحانی که سیبستان کند  ** در غمام حرفشان پنهان کنند 
  • زین غمام بانگ و حرف و گفت و گوی  ** پرده‌ای کز سیب ناید غیر بوی  85
  • باری افزون کش تو این بو را به هوش  ** تا سوی اصلت برد بگرفته گوش 
  • بو نگه‌دار و بپرهیز از زکام  ** تن بپوش از باد و بود سرد عام 
  • تا نینداید مشامت را ز اثر  ** ای هواشان از زمستان سردتر 
  • چون جمادند و فسرده و تن‌شگرف  ** می‌جهد انفاسشان از تل برف 
  • چون زمین زین برف در پوشد کفن  ** تیغ خورشید حسام‌الدین بزن  90
  • هین بر آر از شرق سیف‌الله را  ** گرم کن زان شرق این درگاه را 
  • برف را خنجر زند آن آفتاب  ** سیلها ریزد ز کهها بر تراب 
  • زانک لا شرقیست و لا غربیست او  ** با منجم روز و شب حربیست او 
  • که چرا جز من نجوم بی‌هدی  ** قبله کردی از لیمی و عمی 
  • تا خوشت ناید مقال آن امین  ** در نبی که لا احب الا فلین  95
  • از قزح در پیش مه بستی کمر  ** زان همی رنجی ز وانشق القمر 
  • منکری این را که شمس کورت  ** شمس پیش تست اعلی‌مرتبت 
  • از ستاره دیده تصریف هوا  ** ناخوشت آید اذا النجم هوی 
  • خود مثرتر نباشد مه ز نان  ** ای بسا نان که ببرد عرق جان