English    Türkçe    فارسی   

6
906-930

  • با قضا هر کو قراری می‌دهد  ** ریش‌خند سبلت خود می‌کند 
  • کاه‌برگی پیش باد آنگه قرار  ** رستخیزی وانگهانی عزم‌کار 
  • گربه در انبانم اندر دست عشق  ** یک‌دمی بالا و یک‌دم پست عشق 
  • او همی‌گرداندم بر گرد سر  ** نه به زیر آرام دارم نه زبر 
  • عاشقان در سیل تند افتاده‌اند  ** بر قضای عشق دل بنهاده‌اند  910
  • هم‌چو سنگ آسیا اندر مدار  ** روز و شب گردان و نالان بی‌قرار 
  • گردشش بر جوی جویان شاهدست  ** تا نگوید کس که آن جو راکدست 
  • گر نمی‌بینی تو جو را در کمین  ** گردش دولاب گردونی ببین 
  • چون قراری نیست گردون را ازو  ** ای دل اختروار آرامی مجو 
  • گر زنی در شاخ دستی کی هلد  ** هر کجا پیوند سازی بسکلد  915
  • گر نمی‌بینی تو تدویر قدر  ** در عناصر جوشش و گردش نگر 
  • زانک گردشهای آن خاشاک و کف  ** باشد از غلیان بحر با شرف 
  • باد سرگردان ببین اندر خروش  ** پیش امرش موج دریا بین بجوش 
  • آفتاب و ماه دو گاو خراس  ** گرد می‌گردند و می‌دارند پاس 
  • اختران هم خانه خانه می‌دوند  ** مرکب هر سعد و نحسی می‌شوند  920
  • اختران چرخ گر دورند هی  ** وین حواست کاهل‌اند و سست‌پی 
  • اختران چشم و گوش و هوش ما  ** شب کجااند و به بیداری کجا 
  • گاه در سعد و وصال و دلخوشی  ** گاه در نحس فراق و بیهشی 
  • ماه گردون چون درین گردیدنست  ** گاه تاریک و زمانی روشنست 
  • گه بهار و صیف هم‌چون شهد و شیر  ** گه سیاستگاه برف و زمهریر  925
  • چونک کلیات پیش او چو گوست  ** سخره و سجده کن چوگان اوست 
  • تو که یک جزوی دلا زین صدهزار  ** چون نباشی پیش حکمش بی‌قرار 
  • چون ستوری باش در حکم امیر  ** گه در آخر حبس گاهی در مسیر 
  • چونک بر میخت ببندد بسته باش  ** چونک بگشاید برو بر جسته باش 
  • آفتاب اندر فلک کژ می‌جهد  ** در سیه‌روزی خسوفش می‌دهد  930