English    Türkçe    فارسی   

6
915-939

  • گر زنی در شاخ دستی کی هلد  ** هر کجا پیوند سازی بسکلد  915
  • گر نمی‌بینی تو تدویر قدر  ** در عناصر جوشش و گردش نگر 
  • زانک گردشهای آن خاشاک و کف  ** باشد از غلیان بحر با شرف 
  • باد سرگردان ببین اندر خروش  ** پیش امرش موج دریا بین بجوش 
  • آفتاب و ماه دو گاو خراس  ** گرد می‌گردند و می‌دارند پاس 
  • اختران هم خانه خانه می‌دوند  ** مرکب هر سعد و نحسی می‌شوند  920
  • اختران چرخ گر دورند هی  ** وین حواست کاهل‌اند و سست‌پی 
  • اختران چشم و گوش و هوش ما  ** شب کجااند و به بیداری کجا 
  • گاه در سعد و وصال و دلخوشی  ** گاه در نحس فراق و بیهشی 
  • ماه گردون چون درین گردیدنست  ** گاه تاریک و زمانی روشنست 
  • گه بهار و صیف هم‌چون شهد و شیر  ** گه سیاستگاه برف و زمهریر  925
  • چونک کلیات پیش او چو گوست  ** سخره و سجده کن چوگان اوست 
  • تو که یک جزوی دلا زین صدهزار  ** چون نباشی پیش حکمش بی‌قرار 
  • چون ستوری باش در حکم امیر  ** گه در آخر حبس گاهی در مسیر 
  • چونک بر میخت ببندد بسته باش  ** چونک بگشاید برو بر جسته باش 
  • آفتاب اندر فلک کژ می‌جهد  ** در سیه‌روزی خسوفش می‌دهد  930
  • کز ذنب پرهیز کن هین هوش‌دار  ** تا نگردی تو سیه‌رو دیگ‌وار 
  • ابر را هم تازیانه‌ی آتشین  ** می‌زنندش کانچنان رو نه چنین 
  • بر فلان وادی ببار این سو مبار  ** گوشمالش می‌دهد که گوش دار 
  • عقل تو از آفتابی بیش نیست  ** اندر آن فکری که نهی آمد مه‌ایست 
  • کژ منه ای عقل تو هم گام خویش  ** تا نیاید آن خسوف رو به پیش  935
  • چون گنه کمتر بود نیم آفتاب  ** منکسف بینی و نیمی نورتاب 
  • که به قدر جرم می‌گیرم ترا  ** این بود تقریر در داد و جزا 
  • خواه نیک و خواه بد فاش و ستیر  ** بر همه اشیا سمیعیم و بصیر 
  • زین گذر کن ای پدر نوروز شد  ** خلق از خلاق خوش پدفوز شد