English    Türkçe    فارسی   

1
3772-3821

  • تا به بینی نایدت از غیب بو ** غیر بینی هیچ می‌‌بینی بگو
  • سوال کردن آن کافر از امیر المومنین علی علیه السلام که بر چون منی مظفر شدی شمشیر را از دست چون انداختی // پس بگفت آن نومسلمان ولی ** از سر مستی و لذت با علی
  • که بفرما یا امیر المومنین.** تا بجنبد جان به تن در چون جنین
  • هفت اختر هر جنین را مدتی ** می‌‌کنند ای جان به نوبت خدمتی‌‌
  • چون که وقت آید که جان گیرد جنین ** آفتابش آن زمان گردد معین‌‌ 3775
  • این جنین در جنبش آید ز آفتاب ** کافتابش جان همی‌‌بخشد شتاب‌‌
  • از دگر انجم بجز نقشی نیافت ** این جنین تا آفتابش بر نتافت‌‌
  • از کدامین ره تعلق یافت او ** در رحم با آفتاب خوب رو
  • از ره پنهان که دور از حس ماست ** آفتاب چرخ را بس راههاست‌‌
  • آن رهی که زر بیابد قوت از او ** و آن رهی که سنگ شد یاقوت از او 3780
  • آن رهی که سرخ سازد لعل را ** و آن رهی که برق بخشد نعل را
  • آن رهی که پخته سازد میوه را ** و آن رهی که دل دهد کالیوه را
  • باز گو ای باز پر افروخته ** با شه و با ساعدش آموخته‌‌
  • باز گو ای باز عنقا گیر شاه ** ای سپاه اشکن به خود نی با سپاه‌‌
  • امت وحدی یکی و صد هزار ** باز گو ای بنده بازت را شکار 3785
  • در محل قهر این رحمت ز چیست ** اژدها را دست‌‌دادن راه کیست‌‌
  • جواب گفتن امیر المؤمنین که سبب افکندن شمشیر از دست چه بود در آن حالت‌‌
  • گفت من تیغ از پی حق می‌‌زنم ** بنده‌‌ی حقم نه مأمور تنم‌‌
  • شیر حقم نیستم شیر هوا ** فعل من بر دین من باشد گوا
  • ما رمیت إذ رمیتم در حراب ** من چو تیغم و آن زننده آفتاب‌‌
  • رخت خود را من ز ره برداشتم ** غیر حق را من عدم انگاشتم‌‌ 3790
  • سایه‌‌ام من کدخدایم آفتاب ** حاجبم من نیستم او را حجاب‌‌
  • من چو تیغم پر گهرهای وصال ** زنده گردانم نه کشته در قتال‌‌
  • خون نپوشد گوهر تیغ مرا ** باد از جا کی برد میغ مرا
  • که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد ** کوه را کی در رباید تند باد
  • آن که از بادی رود از جا خسی است ** ز آن که باد ناموافق خود بسی است‌‌ 3795
  • باد خشم و باد شهوت باد آز ** برد او را که نبود اهل نماز
  • کوهم و هستی من بنیاد اوست ** ور شود چون کاه بادم یاد اوست
  • جز به باد او نجنبد میل من ** نیست جز عشق احد سر خیل من‌‌
  • خشم بر شاهان شه و ما را غلام ** خشم را هم بسته‌‌ام زیر لگام‌‌
  • تیغ حلمم گردن خشمم زده ست ** خشم حق بر من چو رحمت آمده ست‌‌ 3800
  • غرق نورم گر چه سقفم شد خراب ** روضه گشتم گر چه هستم بو تراب‌‌
  • چون در آمد علتی اندر غزا ** تیغ را دیدم نهان کردن سزا
  • تا احب لله آید نام من ** تا که ابغض لله آید کام من‌‌
  • تا که اعطا لله آید جود من ** تا که امسک لله آید بود من‌‌
  • بخل من لله عطا لله و بس ** جمله لله‌‌ام نیم من آن کس‌‌ 3805
  • و آن چه لله می‌‌کنم تقلید نیست ** نیست تخییل و گمان جز دید نیست‌‌
  • ز اجتهاد و از تحری رسته‌‌ام ** آستین بر دامن حق بسته‌‌ام‌‌
  • گر همی‌‌پرم همی‌‌بینم مطار ** ور همی‌‌گردم همی‌‌بینم مدار
  • ور کشم باری بدانم تا کجا ** ماهم و خورشید پیشم پیشوا
  • بیش از این با خلق گفتن روی نیست ** بحر را گنجایی اندر جوی نیست‌‌ 3810
  • پست می‌‌گویم به اندازه‌‌ی عقول ** عیب نبود این بود کار رسول‌‌
  • از غرض حرم گواهی حر شنو ** که گواهی بندگان نه ارزد دو جو
  • در شریعت مر گواهی بنده را ** نیست قدری وقت دعوی و قضا
  • گر هزاران بنده باشندت گواه ** بر نسنجد شرع ایشان را به کاه‌‌
  • بنده‌‌ی شهوت بتر نزدیک حق ** از غلام و بندگان مسترق‌‌ 3815
  • کاین به یک لفظی شود از خواجه حر ** و آن زید شیرین و میرد سخت مر
  • بنده‌‌ی شهوت ندارد خود خلاص ** جز به فضل ایزد و انعام خاص‌‌
  • در چهی افتاد کان را غور نیست ** و آن گناه اوست جبر و جور نیست‌‌
  • در چهی انداخت او خود را که من ** در خور قعرش نمی‌‌یابم رسن‌‌
  • بس کنم گر این سخن افزون شود ** خود جگر چه بود که خارا خون شود 3820
  • این جگرها خون نشد نز سختی است ** غفلت و مشغولی و بد بختی است‌‌