English    Türkçe    فارسی   

1
1587-1596

  • When he reached the farthest bounds of India, he saw a number of parrots in the plain.
  • چون که تا اقصای هندوستان رسید ** در بیابان طوطی چندی بدید
  • He halted his beast; then he gave voice, delivered the greeting and (discharged) the trust.
  • مرکب استانید پس آواز داد ** آن سلام و آن امانت باز داد
  • One of those parrots trembled exceedingly, fell, and died, and its breath stopped.
  • طوطیی ز آن طوطیان لرزید بس ** اوفتاد و مرد و بگسستش نفس‌‌
  • The merchant repented of having told the news, and said, “I have gone about to destroy the creature. 1590
  • شد پشیمان خواجه از گفت خبر ** گفت رفتم در هلاک جانور
  • This one, surely, is kin to that little parrot (of mine): they must have been two bodies and one spirit.
  • این مگر خویش است با آن طوطیک ** این مگر دو جسم بود و روح یک‌‌
  • Why did I do this? Why did I give the message? I have consumed the poor creature by this raw (foolish) speech.”
  • این چرا کردم چرا دادم پیام ** سوختم بی‌‌چاره را زین گفت خام‌‌
  • This tongue is like stone and is also like iron, and that which springs from the tongue is like fire.
  • این زبان چون سنگ و هم آهن‌‌وش است ** و آن چه بجهد از زبان چون آتش است‌‌
  • Do not vainly strike stone and iron against each other, now for the sake of relating (a story), now for the sake of boasting,
  • سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف ** گه ز روی نقل و گاه از روی لاف‌‌
  • Because it is dark, and on every side are fields of cotton: how should sparks be amongst cotton? 1595
  • ز آن که تاریک است و هر سو پنبه زار ** در میان پنبه چون باشد شرار
  • Iniquitous are those persons who shut their eyes and by such (vain) words set a whole world ablaze.
  • ظالم آن قومی که چشمان دوختند ** ز آن سخنها عالمی را سوختند