English    Türkçe    فارسی   

1
2183-2192

  • Lo, here are some pieces of gold to pay for silk. Spend them and come back to this place.”
  • نک قراضه‌‌ی چند ابریشم بها ** خرج کن این را و باز اینجا بیا
  • The old man trembled when he heard this, biting his hand and quivering all over,
  • پیر لرزان گشت چون این را شنید ** دست می‌‌خایید و بر خود می‌‌تپید
  • Crying, “O God who hast no like!” inasmuch as the poor old man was melted with shame. 2185
  • بانگ می‌‌زد کای خدای بی‌‌نظیر ** بس که از شرم آب شد بی‌‌چاره پیر
  • After he had wept long and his grief had gone beyond (all) bounds, he dashed his harp on the earth and broke it to bits.
  • چون بسی بگریست و از حد رفت درد ** چنگ را زد بر زمین و خرد کرد
  • He said, “O thou (harp) that hast been to me a curtain (debarring me) from God, O thou (that hast been) to me a brigand (cutting me off) from the King's highway,
  • گفت ای بوده حجابم از اله ** ای مرا تو راه زن از شاه راه‌‌
  • O thou that hast drunk my blood for seventy years, O thou because of whom my face is black (disgraced) before (the Divine) perfection!
  • ای بخورده خون من هفتاد سال ** ای ز تو رویم سیه پیش کمال‌‌
  • Have mercy, O bounteous God who keepest faith, on a life passed in iniquity!
  • ای خدای با عطای با وفا ** رحم کن بر عمر رفته در جفا
  • God gave (me) a life, the value of every single day whereof none in the world can know. 2190
  • داد حق عمری که هر روزی از آن ** کس نداند قیمت آن در جهان‌‌
  • I have spent my life, breath by breath: I have breathed it all away in treble and bass.
  • خرج کردم عمر خود را دم‌‌به‌‌دم ** در دمیدم جمله را در زیر و بم‌‌
  • Ah me, that in minding the (musical) mode and rhythm of ‘Iráq the bitter moment of parting (from this world) went out of my mind (was forgotten).
  • آه کز یاد ره و پرده‌‌ی عراق ** رفت از یادم دم تلخ فراق‌‌