English    Türkçe    فارسی   

1
2271-2280

  • ظاهر ما چون درون مدعی ** در دلش ظلمت زبانش شعشعی‌‌
  • از خدا بویی نه او را نی اثر ** دعویش افزون ز شیث و بو البشر
  • دیو ننموده و را هم نقش خویش ** او همی‌‌گوید ز ابدالیم و بیش‌‌
  • حرف درویشان بدزدیده بسی ** تا گمان آید که هست او خود کسی‌‌
  • خرده گیرد در سخن بر بایزید ** ننگ دارد از درون او یزید 2275
  • بی‌‌نوا از نان و خوان آسمان ** پیش او ننداخت حق یک استخوان‌‌
  • او ندا کرده که خوان بنهاده‌‌ام ** نایب حقم خلیفه زاده‌‌ام‌‌
  • الصلا ساده دلان پیچ پیچ ** تا خورید از خوان جودم سیر هیچ‌‌
  • سالها بر وعده‌‌ی فردا کسان ** گرد آن در گشته فردا نارسان‌‌
  • دیر باید تا که سر آدمی ** آشکارا گردد از بیش و کمی‌‌ 2280