English    Türkçe    فارسی   

3
2268-2277

  • یا خیالاتی که در ظلمات او ** می‌پرستدشان برای گفت و گو
  • دل نباشد غیر آن دریای نور ** دل نظرگاه خدا وانگاه کور
  • نه دل اندر صد هزاران خاص و عام ** در یکی باشد کدامست آن کدام 2270
  • ریزه‌ی دل را بهل دل را بجو ** تا شود آن ریزه چون کوهی ازو
  • دل محیطست اندرین خطه‌ی وجود ** زر همی‌افشاند از احسان و جود
  • از سلام حق سلامیها نثار ** می‌کند بر اهل عالم اختیار
  • هر که را دامن درستست و معد ** آن نثار دل بر آنکس می‌رسد
  • دامن تو آن نیازست و حضور ** هین منه در دامن آن سنگ فجور 2275
  • تا ندرد دامنت زان سنگها ** تا بدانی نقد را از رنگها
  • سنگ پر کردی تو دامن از جهان ** هم ز سنگ سیم و زر چون کودکان