English    Türkçe    فارسی   

3
3049-3058

  • دامن فضلش بکف کن کوروار ** قبض اعمی این بود ای شهره‌یار
  • دامن او امر و فرمان ویست ** نیکبختی که تقی جان ویست 3050
  • آن یکی در مرغزار و جوی آب ** و آن یکی پهلوی او اندر عذاب
  • او عجب مانده که ذوق این ز چیست ** و آن عجب مانده که این در حبس کیست
  • هین چرا خشکی که اینجا چشمه هاست ** هین چرا زردی که اینجا صد دواست
  • همنشینا هین در آ اندر چمن ** گوید ای جان من نیارم آمدن
  • حکایت امیر و غلامش کی نماز باره بود وانس عظیم داشت در نماز و مناجات با حق
  • میرشد محتاج گرمابه سحر ** بانگ زد سنقر هلا بردار سر 3055
  • طاس و مندیل و گل از التون بگیر ** تابه گرمابه رویم ای ناگزیر
  • سنقر آن دم طاس و مندیلی نکو ** برگرفت و رفت با او دو بدو
  • مسجدی بر ره بد و بانگ صلا ** آمد اندر گوش سنقر در ملا