English    Türkçe    فارسی   

6
1149-1158

  • علم او از جان او جوشد مدام  ** پیش او نه مستعار آمد نه وام 
  • رنجور شدن این هلال و بی‌خبری خواجه‌ی او از رنجوری او از تحقیر و ناشناخت و واقف شدن دل مصطفی علیه‌السلام از رنجوری و حال او و افتقاد و عیادت رسول علیه‌السلام این هلال را 
  • از قضا رنجور و ناخوش شد هلال  ** مصطفی را وحی شد غماز حال  1150
  • بد ز رنجوریش خواجه‌ش بی‌خبر  ** که بر او بد کساد و بی‌خطر 
  • خفته نه روز اندر آخر محسنی  ** هیچ کس از حال او آگاه نی 
  • آنک کس بود و شهنشاه کسان  ** عقل صد چون قلزمش هر جا رسان 
  • وحیش آمد رحم حق غم‌خوار شد  ** که فلان مشتاق تو بیمار شد 
  • مصطفی بهر هلال با شرف  ** رفت از بهر عیادت آن طرف  1155
  • در پی خورشید وحی آن مه دوان  ** وآن صحابه در پیش چون اختران 
  • ماه می‌گوید که اصحابی نجوم  ** للسری قدوه و للطاغی رجوم 
  • میر را گفتند که آن سلطان رسید  ** او ز شادی بی‌دل و جان برجهید