English    Türkçe    فارسی   

6
1160-1169

  • چون فرو آمد ز غرفه آن امیر  ** جان همی‌افشاند پامزد بشیر  1160
  • پس زمین‌بوس و سلام آورد او  ** کرد رخ را از طرب چون ورد او 
  • گفت بسم‌الله مشرف کن وطن  ** تا که فردوسی شود این انجمن 
  • تا فزاید قصر من بر آسمان  ** که بدیدم قطب دوران زمان 
  • گفتش از بهر عتاب آن محترم  ** من برای دیدن تو نامدم 
  • گفت روحم آن تو خود روح چیست  ** هین بفرما کین تجشم بهر کیست  1165
  • تا شوم من خاک پای آن کسی  ** که به باغ لطف تستش مغرسی 
  • پس بگفتش کان هلال عرش کو  ** هم‌چو مهتاب از تواضع فرش کو 
  • آن شهی در بندگی پنهان شده  ** بهر جاسوسی به دنیا آمده 
  • تو مگو کو بنده و آخرجی ماست  ** این بدان که گنج در ویرانه‌هاست