English    Türkçe    فارسی   

6
1709-1718

  • ای فسانه گشته و محو از وجود  ** چند افسانه بخواهی آزمود 
  • خندمین‌تر از تو هیچ افسانه نیست  ** بر لب گور خراب خویش ایست  1710
  • ای فرو رفته به گور جهل و شک  ** چند جویی لاغ و دستان فلک 
  • تا بکی نوشی تو عشوه‌ی این جهان  ** که نه عقلت ماند بر قانون نه جان 
  • لاغ این چرخ ندیم کرد و مرد  ** آب روی صد هزاران چون تو برد 
  • می‌درد می‌دوزد این درزی عام  ** جامه‌ی صدسالگان طفل خام 
  • لاغ او گر باغها را داد داد  ** چون دی آمد داده را بر باد داد  1715
  • پیره‌طفلان شسته پیشش بهر کد  ** تا به سعد و نحس او لاغی کند 
  • گفتن درزی ترک را هی خاموش کی اگر مضاحک دگر گویم قبات تنگ آید 
  • گفت درزی ای طواشی بر گذر  ** وای بر تو گر کنم لاغی دگر 
  • پس قبایت تنگ آید باز پس  ** این کند با خویشتن خود هیچ کس