English    Türkçe    فارسی   

6
2763-2772

  • خویش را زین هم مغفل می‌کند  ** در عقالش جان معقل می‌کند 
  • گر شود مات اندرین آن بوالعلا  ** آن نباشد مات باشد ابتلا 
  • یک بلا از صد بلااش وا خرد  ** یک هبوطش بر معارجها برد  2765
  • خام شوخی که رهانیدش مدام  ** از خمار صد هزاران زشت خام 
  • عاقبت او پخته و استاد شد  ** جست از رق جهان و آزاد شد 
  • از شراب لایزالی گشت مست  ** شد ممیز از خلایق باز رست 
  • ز اعتقاد سست پر تقلیدشان  ** وز خیال دیده‌ی بی‌دیدشان 
  • ای عجب چه فن زند ادراکشان  ** پیش جزر و مد بحر بی‌نشان  2770
  • زان بیابان این عمارت‌ها رسید  ** ملک و شاهی و وزارتها رسید 
  • زان بیابان عدم مشتاق شوق  ** می‌رسند اندر شهادت جوق جوق