English    Türkçe    فارسی   

6
2901-2910

  • معده نان را می‌کشد تا مستقر  ** می‌کشد مر آب را تف جگر 
  • چشم جذاب بتان زین کویها  ** مغز جویان از گلستان بویها 
  • زانک حس چشم آمد رنگ کش  ** مغز و بینی می‌کشد بوهای خوش 
  • زین کششها ای خدای رازدان  ** تو به جذب لطف خودمان ده امان 
  • غالبی بر جاذبان ای مشتری  ** شاید ار درماندگان را وا خری  2905
  • رو به شه آورد چون تشنه به ابر  ** آنک بود اندر شب قدر آن بدر 
  • چون لسان وجان او بود آن او  ** آن او با او بود گستاخ‌گو 
  • گفت ما گشتیم چون جان بند طین  ** آفتاب جان توی در یوم دین 
  • وقت آن شد ای شه مکتوم‌سیر  ** کز کرم ریشی بجنبانی به خیر 
  • هر یکی خاصیت خود را نمود  ** آن هنرها جمله بدبختی فزود  2910