English    Türkçe    فارسی   

4
2053-2077

  • برگ زرد ریش و آن موی سپید ** بهر عقل پخته می‌آرد نوید
  • برگهای نو رسیده‌ی سبزفام ** شد نشان آنک آن میوه‌ست خام
  • برگ بی‌برگی نشان عارفیست ** زردی زر سرخ رویی صارفیست 2055
  • آنک او گل عارضست ار نو خطست ** او به مکتب گاه مخبر نوخطست
  • حرفهای خط او کژمژ بود ** مزمن عقلست اگر تن می‌دود
  • پای پیر از سرعت ار چه باز ماند ** یافت عقل او دو پر بر اوج راند
  • گر مثل خواهی به جعفر در نگر ** داد حق بر جای دست و پاش پر
  • بگذر از زر کین سخت شد محتجب ** هم‌چو سیماب این دلم شد مضطرب 2060
  • ز اندرونم صدخموش خوش‌نفس ** دست بر لب می‌زند یعنی که بس
  • خامشی بحرست و گفتن هم‌چو جو ** بحر می‌جوید ترا جو را مجو
  • از اشارتهای دریا سر متاب ** ختم کن والله اعلم بالصواب
  • هم‌چنین پیوسته کرد آن بی‌ادب ** پیش پیغامبر سخن زان سرد لب
  • دست می‌دادش سخن او بی‌خبر ** که خبر هرزه بود پیش نظر 2065
  • این خبرها از نظر خود نایبست ** بهر حاضر نیست بهر غایبست
  • هر که او اندر نظر موصول شد ** این خبرها پیش او معزول شد
  • چونک با معشوق گشتی همنشین ** دفع کن دلالگان را بعد ازین
  • هر که از طفلی گذشت و مرد شد ** نامه و دلاله بر وی سرد شد
  • نامه خواند از پی تعلیم را ** حرف گوید از پی تفهیم را 2070
  • پیش بینایان خبر گفتن خطاست ** کان دلیل غفلت و نقصان ماست
  • پیش بینا شد خموشی نفع تو ** بهر این آمد خطاب انصتوا
  • گر بفرماید بگو بر گوی خوش ** لیک اندک گو دراز اندر مکش
  • ور بفرماید که اندر کش دراز ** هم‌چنان شرمین بگو با امر ساز
  • همچنین که من درین زیبا فسون ** با ضیاء الحق حسام‌الدین کنون 2075
  • چونک کوته می‌کنم من از رشد ** او به صد نوعم بگفتن می‌کشد
  • ای حسام‌الدین ضیاء ذوالجلال ** چونک می‌بینی چه می‌جویی مقال