English    Türkçe    فارسی   

6
2092-2116

  • پس چو تن باشد جهاد و اعتقاد  ** جان این کشتن نباتست و حصاد 
  • امر معروف او و هم معروف اوست  ** کاشف اسرار و هم مکشوف اوست 
  • شاه امروزینه و فردای ماست  ** پوست بنده‌ی مغز نغزش دایماست 
  • چون انا الحق گفت شیخ و پیش برد  ** پس گلوی جمله کوران را فشرد  2095
  • چون انای بنده لا شد از وجود  ** پس چه ماند تو بیندیش ای جحود 
  • گر ترا چشمیست بگشا در نگر  ** بعد لا آخر چه می‌ماند دگر 
  • ای بریده آن لب و حلق و دهان  ** که کند تف سوی مه یا آسمان 
  • تف برویش باز گردد بی شکی  ** تف سوی گردون نیابد مسلکی 
  • تا قیامت تف برو بارد ز رب  ** هم‌چو تبت بر روان بولهب  2100
  • طبل و رایت هست ملک شهریار  ** سگ کسی که خواند او را طبل‌خوار 
  • آسمانها بنده‌ی ماه وی‌اند  ** شرق و مغرب جمله نانخواه وی‌اند 
  • زانک لولاکست بر توقیع او  ** جمله در انعام و در توزیع او 
  • گر نبودی او نیابیدی فلک  ** گردش و نور و مکانی ملک 
  • گر نبودی او نیابیدی به حار  ** هیبت و ماهی و در شاهوار  2105
  • گر نبودی او نیابیدی زمین  ** در درونه گنج و بیرون یاسمین 
  • رزقها هم رزق‌خواران وی‌اند  ** میوه‌ها لب‌خشک باران وی‌اند 
  • هین که معکوس است در امر این گره  ** صدقه‌بخش خویش را صدقه بده 
  • از فقیرستت همه زر و حریر  ** هین غنی راده زکاتی ای فقیر 
  • چون تو ننگی جفت آن مقبول‌روح  ** چون عیال کافر اندر عقد نوح  2110
  • گر نبودی نسبت تو زین سرا  ** پاره‌پاره کردمی این دم ترا 
  • دادمی آن نوح را از تو خلاص  ** تا مشرف گشتمی من در قصاص 
  • لیک با خانه‌ی شهنشاه زمن  ** این چنین گستاخیی ناید ز من 
  • رو دعا کن که سگ این موطنی  ** ورنه اکنون کردمی من کردنی 
  • واگشتن مرید از وثاق شیخ و پرسیدن از مردم و نشان دادن ایشان کی شیخ به فلان بیشه رفته است 
  • بعد از آن پرسان شد او از هر کسی  ** شیخ را می‌جست از هر سو بسی  2115
  • پس کسی گفتش که آن قطب دیار  ** رفت تا هیزم کشد از کوهسار