English    Türkçe    فارسی   

1
100-124

  • أنت مولی القوم من لا یشتهی ** قد ردی کلا لئن لم ینته‌‌ 100
  • بردن پادشاه آن طبیب را بر سر بیمار تا حال او را ببیند
  • چون گذشت آن مجلس و خوان کرم ** دست او بگرفت و برد اندر حرم‌‌
  • قصه‌‌ی رنجور و رنجوری بخواند ** بعد از آن در پیش رنجورش نشاند
  • رنگ رو و نبض و قاروره بدید ** هم علاماتش هم اسبابش شنید
  • گفت هر دارو که ایشان کرده‌‌اند ** آن عمارت نیست ویران کرده‌‌اند
  • بی‌‌خبر بودند از حال درون ** أستعیذ الله مما یفترون‌‌ 105
  • دید رنج و کشف شد بر وی نهفت ** لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت‌‌
  • رنجش از صفرا و از سودا نبود ** بوی هر هیزم پدید آید ز دود
  • دید از زاریش کو زار دل است ** تن خوش است و او گرفتار دل است‌‌
  • عاشقی پیداست از زاری دل ** نیست بیماری چو بیماری دل‌‌
  • علت عاشق ز علتها جداست ** عشق اصطرلاب اسرار خداست‌‌ 110
  • عاشقی گر زین سر و گر ز ان سر است ** عاقبت ما را بدان سر رهبر است‌‌
  • هر چه گویم عشق را شرح و بیان ** چون به عشق آیم خجل گردم از آن‌‌
  • گر چه تفسیر زبان روشن‌‌گر است ** لیک عشق بی‌‌زبان روشن‌‌تر است‌‌
  • چون قلم اندر نوشتن می‌‌شتافت ** چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت‌‌
  • عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ** شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت‌‌ 115
  • آفتاب آمد دلیل آفتاب ** گر دلیلت باید از وی رو متاب‌‌
  • از وی ار سایه نشانی می‌‌دهد ** شمس هر دم نور جانی می‌‌دهد
  • سایه خواب آرد ترا همچون سمر ** چون بر آید شمس انشق القمر
  • خود غریبی در جهان چون شمس نیست ** شمس جان باقیی کش امس نیست‌‌
  • شمس در خارج اگر چه هست فرد ** می‌‌توان هم مثل او تصویر کرد 120
  • شمس جان کاو خارج آمد از اثیر ** نبودش در ذهن و در خارج نظیر
  • در تصور ذات او را گنج کو ** تا در آید در تصور مثل او
  • چون حدیث روی شمس الدین رسید ** شمس چارم آسمان سر در کشید
  • واجب آید چون که آمد نام او ** شرح کردن رمزی از انعام او