English    Türkçe    فارسی   

1
1003-1027

  • کز فلک راه برون شو دیده بود ** در نظر چون مردمک پیچیده بود
  • مردمش چون مردمک دیدند خرد ** در بزرگی مردمک کس ره نبرد
  • اعتراض نخجیران بر سخن خرگوش‌‌
  • قوم گفتندش که ای خر گوش دار ** خویش را اندازه‌‌ی خرگوش دار 1005
  • هین چه لاف است این که از تو بهتران ** در نیاوردند اندر خاطر آن‌‌
  • معجبی یا خود قضامان در پی است ** ور نه این دم لایق چون تو کی است‌‌
  • جواب خرگوش نخجیران را
  • گفت ای یاران حقم الهام داد ** مر ضعیفی را قوی رایی فتاد
  • آن چه حق آموخت مر زنبور را ** آن نباشد شیر را و گور را
  • خانه‌‌ها سازد پر از حلوای تر ** حق بر او آن علم را بگشاد در 1010
  • آن چه حق آموخت کرم پیله را ** هیچ پیلی داند آن گون حیله را
  • آدم خاکی ز حق آموخت علم ** تا به هفتم آسمان افروخت علم‌‌
  • نام و ناموس ملک را در شکست ** کوری آن کس که در حق درشک است‌‌
  • زاهد چندین هزاران ساله را ** پوز بندی ساخت آن گوساله را
  • تا نتاند شیر علم دین کشید ** تا نگردد گرد آن قصر مشید 1015
  • علمهای اهل حس شد پوز بند ** تا نگیرد شیر ز آن علم بلند
  • قطره‌‌ی دل را یکی گوهر فتاد ** کان به دریاها و گردونها نداد
  • چند صورت آخر ای صورت پرست ** جان بی‌‌معنیت از صورت نرست‌‌
  • گر به صورت آدمی انسان بدی ** احمد و بو جهل خود یکسان بدی‌‌
  • نقش بر دیوار مثل آدم است ** بنگر از صورت چه چیز او کم است‌‌ 1020
  • جان کم است آن صورت با تاب را ** رو بجو آن گوهر کمیاب را
  • شد سر شیران عالم جمله پست ** چون سگ اصحاب را دادند دست‌‌
  • چه زیان استش از آن نقش نفور ** چون که جانش غرق شد در بحر نور
  • وصف صورت نیست اندر خامه‌‌ها ** عالم و عادل بود در نامه‌‌ها
  • عالم و عادل همه معنی است بس ** کش نیابی در مکان و پیش و پس‌‌ 1025
  • می‌‌زند بر تن ز سوی لامکان ** می‌‌نگنجد در فلک خورشید جان‌‌
  • ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن‌‌
  • این سخن پایان ندارد هوش دار ** گوش سوی قصه‌‌ی خرگوش دار