English    Türkçe    فارسی   

1
1048-1072

  • کین سه را خصم است بسیار و عدو ** در کمینت ایستد چون داند او
  • ور بگویی با یکی دو الوداع ** کل سر جاوز الاثنین شاع‌‌
  • گر دو سه پرنده را بندی به هم ** بر زمین مانند محبوس از الم‌‌ 1050
  • مشورت دارند سرپوشیده خوب ** در کنایت با غلط افکن مشوب‌‌
  • مشورت کردی پیمبر بسته سر ** گفته ایشانش جواب و بی‌‌خبر
  • در مثالی بسته گفتی رای را ** تا نداند خصم از سر پای را
  • او جواب خویش بگرفتی از او ** وز سؤالش می‌‌نبردی غیر بو
  • قصه‌‌ی مکر خرگوش‌‌
  • ساعتی تاخیر کرد اندر شدن ** بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن‌‌ 1055
  • ز آن سبب کاندر شدن او ماند دیر ** خاک را می‌‌کند و می‌‌غرید شیر
  • گفت من گفتم که عهد آن خسان ** خام باشد خام و سست و نارسان‌‌
  • دمدمه‌‌ی ایشان مرا از خر فگند ** چند بفریبد مرا این دهر چند
  • سخت درماند امیر سست ریش ** چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش‌‌
  • راه هموار است و زیرش دامها ** قحط معنی در میان نامها 1060
  • لفظها و نامها چون دامهاست ** لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست‌‌
  • آن یکی ریگی که جوشد آب ازو ** سخت کمیاب است رو آن را بجو
  • منبع حکمت شود حکمت طلب ** فارغ آید او ز تحصیل و سبب‌‌
  • لوح حافظ لوح محفوظی شود ** عقل او از روح محظوظی شود
  • چون معلم بود عقلش ز ابتدا ** بعد از این شد عقل شاگردی و را 1065
  • عقل چون جبریل گوید احمدا ** گر یکی گامی نهم سوزد مرا
  • تو مرا بگذار زین پس پیش ران ** حد من این بود ای سلطان جان‌‌
  • هر که ماند از کاهلی بی‌‌شکر و صبر ** او همین داند که گیرد پای جبر
  • هر که جبر آورد خود رنجور کرد ** تا همان رنجوری‌‌اش در گور کرد
  • گفت پیغمبر که رنجوری به لاغ ** رنج آرد تا بمیرد چون چراغ‌‌ 1070
  • جبر چه بود بستن اشکسته را ** یا بپیوستن رگی بگسسته را
  • چون در این ره پای خود نشکسته‌‌ای ** بر که می‌‌خندی چه پا را بسته‌‌ای‌‌