English    Türkçe    فارسی   

1
1063-1087

  • منبع حکمت شود حکمت طلب ** فارغ آید او ز تحصیل و سبب‌‌
  • لوح حافظ لوح محفوظی شود ** عقل او از روح محظوظی شود
  • چون معلم بود عقلش ز ابتدا ** بعد از این شد عقل شاگردی و را 1065
  • عقل چون جبریل گوید احمدا ** گر یکی گامی نهم سوزد مرا
  • تو مرا بگذار زین پس پیش ران ** حد من این بود ای سلطان جان‌‌
  • هر که ماند از کاهلی بی‌‌شکر و صبر ** او همین داند که گیرد پای جبر
  • هر که جبر آورد خود رنجور کرد ** تا همان رنجوری‌‌اش در گور کرد
  • گفت پیغمبر که رنجوری به لاغ ** رنج آرد تا بمیرد چون چراغ‌‌ 1070
  • جبر چه بود بستن اشکسته را ** یا بپیوستن رگی بگسسته را
  • چون در این ره پای خود نشکسته‌‌ای ** بر که می‌‌خندی چه پا را بسته‌‌ای‌‌
  • و آن که پایش در ره کوشش شکست ** در رسید او را براق و بر نشست‌‌
  • حامل دین بود او محمول شد ** قابل فرمان بد او مقبول شد
  • تا کنون فرمان پذیرفتی ز شاه ** بعد از این فرمان رساند بر سپاه‌‌ 1075
  • تا کنون اختر اثر کردی در او ** بعد از این باشد امیر اختر او
  • گر ترا اشکال آید در نظر ** پس تو شک داری در انشق القمر
  • تازه کن ایمان نه از گفت زبان ** ای هوا را تازه کرده در نهان‌‌
  • تا هوا تازه ست ایمان تازه نیست ** کاین هوا جز قفل آن دروازه نیست‌‌
  • کرده‌‌ای تاویل حرف بکر را ** خویش را تاویل کن نی ذکر را 1080
  • بر هوا تاویل قرآن می‌‌کنی ** پست و کژ شد از تو معنی سنی‌‌
  • زیافت تاویل رکیک مگس‌‌
  • آن مگس بر برگ کاه و بول خر ** همچو کشتی‌‌بان همی‌‌افراشت سر
  • گفت من دریا و کشتی خوانده‌‌ام ** مدتی در فکر آن می‌‌مانده‌‌ام‌‌
  • اینک این دریا و این کشتی و من ** مرد کشتیبان و اهل و رایزن‌‌
  • بر سر دریا همی‌‌راند او عمد ** می‌‌نمودش آن قدر بیرون ز حد 1085
  • بود بی‌‌حد آن چمین نسبت بدو ** آن نظر که بیند آن را راست کو
  • عالمش چندان بود کش بینش است ** چشم چندین بحر هم چندینش است‌‌