English    Türkçe    فارسی   

1
1071-1095

  • جبر چه بود بستن اشکسته را ** یا بپیوستن رگی بگسسته را
  • چون در این ره پای خود نشکسته‌‌ای ** بر که می‌‌خندی چه پا را بسته‌‌ای‌‌
  • و آن که پایش در ره کوشش شکست ** در رسید او را براق و بر نشست‌‌
  • حامل دین بود او محمول شد ** قابل فرمان بد او مقبول شد
  • تا کنون فرمان پذیرفتی ز شاه ** بعد از این فرمان رساند بر سپاه‌‌ 1075
  • تا کنون اختر اثر کردی در او ** بعد از این باشد امیر اختر او
  • گر ترا اشکال آید در نظر ** پس تو شک داری در انشق القمر
  • تازه کن ایمان نه از گفت زبان ** ای هوا را تازه کرده در نهان‌‌
  • تا هوا تازه ست ایمان تازه نیست ** کاین هوا جز قفل آن دروازه نیست‌‌
  • کرده‌‌ای تاویل حرف بکر را ** خویش را تاویل کن نی ذکر را 1080
  • بر هوا تاویل قرآن می‌‌کنی ** پست و کژ شد از تو معنی سنی‌‌
  • زیافت تاویل رکیک مگس‌‌
  • آن مگس بر برگ کاه و بول خر ** همچو کشتی‌‌بان همی‌‌افراشت سر
  • گفت من دریا و کشتی خوانده‌‌ام ** مدتی در فکر آن می‌‌مانده‌‌ام‌‌
  • اینک این دریا و این کشتی و من ** مرد کشتیبان و اهل و رایزن‌‌
  • بر سر دریا همی‌‌راند او عمد ** می‌‌نمودش آن قدر بیرون ز حد 1085
  • بود بی‌‌حد آن چمین نسبت بدو ** آن نظر که بیند آن را راست کو
  • عالمش چندان بود کش بینش است ** چشم چندین بحر هم چندینش است‌‌
  • صاحب تاویل باطل چون مگس ** وهم او بول خر و تصویر خس‌‌
  • گر مگس تاویل بگذارد به رای ** آن مگس را بخت گرداند همای‌‌
  • آن مگس نبود کش این عبرت بود ** روح او نی در خور صورت بود 1090
  • تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش‌‌
  • همچو آن خرگوش کاو بر شیر زد ** روح او کی بود اندر خورد قد
  • شیر می‌‌گفت از سر تیزی و خشم ** کز ره گوشم عدو بر بست چشم‌‌
  • مکرهای جبریانم بسته کرد ** تیغ چوبینشان تنم را خسته کرد
  • زین سپس من نشنوم آن دمدمه ** بانگ دیوان است و غولان آن همه‌‌
  • بردران ای دل تو ایشان را مه‌‌ایست ** پوستشان بر کن کشان جز پوست نیست‌‌ 1095