English    Türkçe    فارسی   

1
1179-1203

  • از وظیفه بعد از این اومید بر ** حق همی‌‌گویم ترا و الحق مر
  • گر وظیفه بایدت ره پاک کن ** هین بیا و دفع آن بی‌‌باک کن‌‌ 1180
  • جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
  • گفت بسم الله بیا تا او کجاست ** پیش در شو گر همی‌‌گویی تو راست‌‌
  • تا سزای او و صد چون او دهم ** ور دروغ است این سزای تو دهم‌‌
  • اندر آمد چون قلاووزی به پیش ** تا برد او را به سوی دام خویش‌‌
  • سوی چاهی کاو نشانش کرده بود ** چاه مغ را دام جانش کرده بود
  • می‌‌شدند این هر دو تا نزدیک چاه ** اینت خرگوشی چو آبی زیر کاه‌‌ 1185
  • آب کاهی را به هامون می‌‌برد ** آب کوهی را عجب چون می‌‌برد
  • دام مکر او کمند شیر بود ** طرفه خرگوشی که شیری می‌‌ربود
  • موسیی فرعون را با رود نیل ** می‌‌کشد با لشکر و جمع ثقیل‌‌
  • پشه‌‌ای نمرود را با نیم پر ** می‌‌شکافد بی‌‌محابا درز سر
  • حال آن کاو قول دشمن را شنود ** بین جزای آن که شد یار حسود 1190
  • حال فرعونی که هامان را شنود ** حال نمرودی که شیطان را شنود
  • دشمن ار چه دوستانه گویدت ** دام دان گر چه ز دانه گویدت‌‌
  • گر ترا قندی دهد آن زهر دان ** گر به تن لطفی کند آن قهر دان‌‌
  • چون قضا آید نبینی غیر پوست ** دشمنان را باز نشناسی ز دوست‌‌
  • چون چنین شد ابتهال آغاز کن ** ناله و تسبیح و روزه ساز کن‌‌ 1195
  • ناله می‌‌کن کای تو علام الغیوب ** زیر سنگ مکر بد ما را مکوب‌‌
  • گر سگی کردیم ای شیر آفرین ** شیر را مگمار بر ما زین کمین‌‌
  • آب خوش را صورت آتش مده ** اندر آتش صورت آبی منه‌‌
  • از شراب قهر چون مستی دهی ** نیستها را صورت هستی دهی‌‌
  • چیست مستی بند چشم از دید چشم ** تا نماید سنگ گوهر پشم یشم‌‌ 1200
  • چیست مستی حسها مبدل شدن ** چوب گز اندر نظر صندل شدن‌‌
  • قصه‌‌ی هدهد و سلیمان در بیان آن که چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود
  • چون سلیمان را سراپرده زدند ** جمله مرغانش به خدمت آمدند
  • هم زبان و محرم خود یافتند ** پیش او یک یک به جان بشتافتند