English    Türkçe    فارسی   

1
1196-1220

  • ناله می‌‌کن کای تو علام الغیوب ** زیر سنگ مکر بد ما را مکوب‌‌
  • گر سگی کردیم ای شیر آفرین ** شیر را مگمار بر ما زین کمین‌‌
  • آب خوش را صورت آتش مده ** اندر آتش صورت آبی منه‌‌
  • از شراب قهر چون مستی دهی ** نیستها را صورت هستی دهی‌‌
  • چیست مستی بند چشم از دید چشم ** تا نماید سنگ گوهر پشم یشم‌‌ 1200
  • چیست مستی حسها مبدل شدن ** چوب گز اندر نظر صندل شدن‌‌
  • قصه‌‌ی هدهد و سلیمان در بیان آن که چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود
  • چون سلیمان را سراپرده زدند ** جمله مرغانش به خدمت آمدند
  • هم زبان و محرم خود یافتند ** پیش او یک یک به جان بشتافتند
  • جمله مرغان ترک کرده جیک جیک ** با سلیمان گشته افصح من اخیک‌‌
  • هم زبانی خویشی و پیوندی است ** مرد با نامحرمان چون بندی است‌‌ 1205
  • ای بسا هندو و ترک هم زبان ** ای بسا دو ترک چون بیگانگان‌‌
  • پس زبان محرمی خود دیگر است ** هم دلی از هم زبانی بهتر است‌‌
  • غیر نطق و غیر ایما و سجل ** صد هزاران ترجمان خیزد ز دل‌‌
  • جمله مرغان هر یکی اسرار خود ** از هنر وز دانش و از کار خود
  • با سلیمان یک به یک وامی‌‌نمود ** از برای عرضه خود را می‌‌ستود 1210
  • از تکبر نی و از هستی خویش ** بهر آن تا ره دهد او را به پیش‌‌
  • چون بباید برده‌‌ای را خواجه‌‌ای ** عرضه دارد از هنر دیباجه‌‌ای‌‌
  • چون که دارد از خریداریش ننگ ** خود کند بیمار و کر و شل و لنگ‌‌
  • نوبت هدهد رسید و پیشه‌‌اش ** و آن بیان صنعت و اندیشه‌‌اش‌‌
  • گفت ای شه یک هنر کان کهتر است ** باز گویم گفت کوته بهتر است‌‌ 1215
  • گفت بر گو تا کدام است آن هنر ** گفت من آن گه که باشم اوج بر
  • بنگرم از اوج با چشم یقین ** من ببینم آب در قعر زمین‌‌
  • تا کجایست و چه عمق استش چه رنگ ** از چه می‌‌جوشد ز خاکی یا ز سنگ‌‌
  • ای سلیمان بهر لشکرگاه را ** در سفر می‌‌دار این آگاه را
  • پس سلیمان گفت ای نیکو رفیق ** در بیابانهای بی‌‌آب عمیق‌‌ 1220
  • طعنه‌‌ی زاغ در دعوی هدهد