English    Türkçe    فارسی   

1
123-147

  • چون حدیث روی شمس الدین رسید ** شمس چارم آسمان سر در کشید
  • واجب آید چون که آمد نام او ** شرح کردن رمزی از انعام او
  • این نفس جان دامنم بر تافته ست ** بوی پیراهان یوسف یافته ست‌‌ 125
  • از برای حق صحبت سالها ** باز گو حالی از آن خوش حالها
  • تا زمین و آسمان خندان شود ** عقل و روح و دیده صد چندان شود
  • لا تکلفنی فإنی فی الفنا ** کلت أفهامی فلا أحصی ثنا
  • کل شی‌‌ء قاله غیر المفیق ** إن تکلف أو تصلف لا یلیق‌‌
  • من چه گویم یک رگم هشیار نیست ** شرح آن یاری که او را یار نیست‌‌ 130
  • شرح این هجران و این خون جگر ** این زمان بگذار تا وقت دگر
  • قال أطعمنی فإنی جائع ** و اعتجل فالوقت سیف قاطع‌‌
  • صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق ** نیست فردا گفتن از شرط طریق‌‌
  • تو مگر خود مرد صوفی نیستی ** هست را از نسیه خیزد نیستی‌‌
  • گفتمش پوشیده خوشتر سر یار ** خود تو در ضمن حکایت گوش دار 135
  • خوشتر آن باشد که سر دلبران ** گفته آید در حدیث دیگران‌‌
  • گفت مکشوف و برهنه گوی این ** آشکارا به که پنهان ذکر دین‌‌
  • پرده بردار و برهنه گو که من ** می‌‌نخسبم با صنم با پیرهن‌‌
  • گفتم ار عریان شود او در عیان ** نی تو مانی نی کنارت نی میان‌‌
  • آرزو می‌‌خواه لیک اندازه خواه ** بر نتابد کوه را یک برگ کاه‌‌ 140
  • آفتابی کز وی این عالم فروخت ** اندکی گر پیش آید جمله سوخت‌‌
  • فتنه و آشوب و خون‌‌ریزی مجوی ** بیش از این از شمس تبریزی مگوی‌‌
  • این ندارد آخر از آغاز گوی ** رو تمام این حکایت باز گوی‌‌
  • خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک‌‌
  • گفت ای شه خلوتی کن خانه را ** دور کن هم خویش و هم بیگانه را
  • کس ندارد گوش در دهلیزها ** تا بپرسم زین کنیزک چیزها 145
  • خانه خالی ماند و یک دیار نی ** جز طبیب و جز همان بیمار نی‌‌
  • نرم نرمک گفت شهر تو کجاست ** که علاج اهل هر شهری جداست‌‌