English    Türkçe    فارسی   

1
1232-1256

  • چون قضا آید شود دانش به خواب ** مه سیه گردد بگیرد آفتاب‌‌
  • از قضا این تعبیه کی نادر است ** از قضا دان کاو قضا را منکر است‌‌
  • قصه‌‌ی آدم علیه السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل‌‌
  • بو البشر کاو علم الاسما بگ است ** صد هزاران علمش اندر هر رگ است‌‌
  • اسم هر چیزی چنان کان چیز هست ** تا به پایان جان او را داد دست‌‌ 1235
  • هر لقب کاو داد آن مبدل نشد ** آن که چستش خواند او کاهل نشد
  • هر که آخر مومن است اول بدید ** هر که آخر کافر او را شد پدید
  • اسم هر چیزی تو از دانا شنو ** سر رمز علم الاسما شنو
  • اسم هر چیزی بر ما ظاهرش ** اسم هر چیزی بر خالق سرش‌‌
  • نزد موسی نام چوبش بد عصا ** نزد خالق بود نامش اژدها 1240
  • بد عمر را نام اینجا بت پرست ** لیک مومن بود نامش در الست‌‌
  • آن که بد نزدیک ما نامش منی ** پیش حق این نقش بد که با منی‌‌
  • صورتی بود این منی اندر عدم ** پیش حق موجود نه بیش و نه کم‌‌
  • حاصل آن آمد حقیقت نام ما ** پیش حضرت کان بود انجام ما
  • مرد را بر عاقبت نامی نهد ** نه بر آن کاو عاریت نامی نهد 1245
  • چشم آدم چون به نور پاک دید ** جان و سر نامها گشتش پدید
  • چون ملک انوار حق در وی بیافت ** در سجود افتاد و در خدمت شتافت‌‌
  • مدح این آدم که نامش می‌‌برم ** قاصرم گر تا قیامت بشمرم‌‌
  • این همه دانست و چون آمد قضا ** دانش یک نهی شد بر وی خطا
  • کای عجب نهی از پی تحریم بود ** یا به تاویلی بد و توهیم بود 1250
  • در دلش تاویل چون ترجیح یافت ** طبع در حیرت سوی گندم شتافت‌‌
  • باغبان را خار چون در پای رفت ** دزد فرصت یافت، کالا برد تفت‌‌
  • چون ز حیرت رست باز آمد به راه ** دید برده دزد رخت از کارگاه‌‌
  • ربنا إنا ظلمنا گفت و آه ** یعنی آمد ظلمت و گم گشت راه‌‌
  • پس قضا ابری بود خورشید پوش ** شیر و اژدرها شود زو همچو موش‌‌ 1255
  • من اگر دامی نبینم گاه حکم ** من نه تنها جاهلم در راه حکم‌‌