English    Türkçe    فارسی   

1
1311-1335

  • ای که تو از ظلم چاهی می‌‌کنی ** دان که بهر خویش دامی می‌‌کنی‌‌
  • گرد خود چون کرم پیله بر متن ** بهر خود چه می‌‌کنی اندازه کن‌‌
  • مر ضعیفان را تو بی‌‌خصمی مدان ** از نبی ذا جاء نصر الله خوان‌‌
  • گر تو پیلی خصم تو از تو رمید ** نک جزا طیرا ابابیلت رسید
  • گر ضعیفی در زمین خواهد امان ** غلغل افتد در سپاه آسمان‌‌ 1315
  • گر بدندانش گزی پر خون کنی ** درد دندانت بگیرد چون کنی‌‌
  • شیر خود را دید در چه وز غلو ** خویش را نشناخت آن دم از عدو
  • عکس خود را او عدوی خویش دید ** لا جرم بر خویش شمشیری کشید
  • ای بسا ظلمی که بینی از کسان ** خوی تو باشد در ایشان ای فلان‌‌
  • اندر ایشان تافته هستی تو ** از نفاق و ظلم و بد مستی تو 1320
  • آن تویی و آن زخم بر خود می‌‌زنی ** بر خود آن دم تار لعنت می‌‌تنی‌‌
  • در خود آن بد را نمی‌‌بینی عیان ** ور نه دشمن بودیی خود را به جان‌‌
  • حمله بر خود می‌‌کنی ای ساده مرد ** همچو آن شیری که بر خود حمله کرد
  • چون به قعر خوی خود اندر رسی ** پس بدانی کز تو بود آن ناکسی‌‌
  • شیر را در قعر پیدا شد که بود ** نقش او آن کش دگر کس می‌‌نمود 1325
  • هر که دندان ضعیفی می‌‌کند ** کار آن شیر غلط بین می‌‌کند
  • ای بدیده عکس بد بر روی عم ** بد نه عم است آن تویی از خود مرم‌‌
  • مومنان آیینه‌‌ی همدیگرند ** این خبر می‌‌از پیمبر آورند
  • پیش چشمت داشتی شیشه‌‌ی کبود ** ز آن سبب عالم کبودت می‌‌نمود
  • گر نه کوری این کبودی دان ز خویش ** خویش را بد گو، مگو کس را تو بیش‌‌ 1330
  • مومن ار ینظر بنور الله نبود ** غیب مومن را برهنه چون نمود
  • چون که تو ینظر بنار الله بدی ** در بدی از نیکویی غافل شدی‌‌
  • اندک اندک آب بر آتش بزن ** تا شود نار تو نور ای بو الحزن‌‌
  • تو بزن یا ربنا آب طهور ** تا شود این نار عالم جمله نور
  • آب دریا جمله در فرمان تست ** آب و آتش ای خداوند آن تست‌‌ 1335