English    Türkçe    فارسی   

1
1325-1349

  • شیر را در قعر پیدا شد که بود ** نقش او آن کش دگر کس می‌‌نمود 1325
  • هر که دندان ضعیفی می‌‌کند ** کار آن شیر غلط بین می‌‌کند
  • ای بدیده عکس بد بر روی عم ** بد نه عم است آن تویی از خود مرم‌‌
  • مومنان آیینه‌‌ی همدیگرند ** این خبر می‌‌از پیمبر آورند
  • پیش چشمت داشتی شیشه‌‌ی کبود ** ز آن سبب عالم کبودت می‌‌نمود
  • گر نه کوری این کبودی دان ز خویش ** خویش را بد گو، مگو کس را تو بیش‌‌ 1330
  • مومن ار ینظر بنور الله نبود ** غیب مومن را برهنه چون نمود
  • چون که تو ینظر بنار الله بدی ** در بدی از نیکویی غافل شدی‌‌
  • اندک اندک آب بر آتش بزن ** تا شود نار تو نور ای بو الحزن‌‌
  • تو بزن یا ربنا آب طهور ** تا شود این نار عالم جمله نور
  • آب دریا جمله در فرمان تست ** آب و آتش ای خداوند آن تست‌‌ 1335
  • گر تو خواهی آتش آب خوش شود ** ور نخواهی آب هم آتش شود
  • این طلب در ما هم از ایجاد تست ** رستن از بی‌‌داد یا رب داد تست‌‌
  • بی‌‌طلب تو این طلب‌‌مان داده‌‌ای ** گنج احسان بر همه بگشاده‌‌ای‌‌
  • مژده بردن خرگوش سوی نخجیران که شیر در چاه افتاد
  • چون که خرگوش از رهایی شاد گشت ** سوی نخجیران دوان شد تا به دشت‌‌
  • شیر را چون دید در چه کشته زار ** چرخ می‌‌زد شادمان تا مرغزار 1340
  • دست می‌‌زد چون رهید از دست مرگ ** سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ‌‌
  • شاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد ** سر بر آورد و حریف باد شد
  • برگها چون شاخ را بشکافتند ** تا به بالای درخت اشتافتند
  • با زبان شطاه شکر خدا ** می‌‌سراید هر بر و برگی جدا
  • که بپرورد اصل ما را ذو العطا ** تا درخت استغلظ آمد و استوی‌‌ 1345
  • جانهای بسته اندر آب و گل ** چون رهند از آب و گلها شاد دل‌‌
  • در هوای عشق حق رقصان شوند ** همچو قرص بدر بی‌‌نقصان شوند
  • جسمشان در رقص و جانها خود مپرس ** و آن که گرد جان از آنها خود مپرس‌‌
  • شیر را خرگوش در زندان نشاند ** ننگ شیری کاو ز خرگوشی بماند