English    Türkçe    فارسی   

1
1397-1421

  • چون محمد پاک شد زین نار و دود ** هر کجا رو کرد وجه الله بود
  • چون رفیقی وسوسه‌‌ی بد خواه را ** کی بدانی ثم وجه الله را
  • هر که را باشد ز سینه فتح باب ** او ز هر شهری ببیند آفتاب‌‌
  • حق پدید است از میان دیگران ** همچو ماه اندر میان اختران‌‌ 1400
  • دو سر انگشت بر دو چشم نه ** هیچ بینی از جهان انصاف ده‌‌
  • گر نبینی این جهان معدوم نیست ** عیب جز ز انگشت نفس شوم نیست‌‌
  • تو ز چشم انگشت را بردار هین ** و آن گهانی هر چه می‌‌خواهی ببین‌‌
  • نوح را گفتند امت کو ثواب ** گفت او ز آن سوی و استغشوا ثیاب‌‌
  • رو و سر در جامه‌‌ها پیچیده‌‌اید ** لا جرم با دیده و نادیده‌‌اید 1405
  • آدمی دید است و باقی پوست است ** دید آن است آن که دید دوست است‌‌
  • چون که دید دوست نبود کور به ** دوست کاو باقی نباشد دور به‌‌
  • چون رسول روم این الفاظ تر ** در سماع آورد شد مشتاق‌‌تر
  • دیده را بر جستن عمر گماشت ** رخت را و اسب را ضایع گذاشت‌‌
  • هر طرف اندر پی آن مرد کار ** می‌‌شدی پرسان او دیوانه‌‌وار 1410
  • کاین چنین مردی بود اندر جهان ** وز جهان مانند جان باشد نهان‌‌
  • جست او را تاش چون بنده بود ** لا جرم جوینده یابنده بود
  • دید اعرابی زنی او را دخیل ** گفت عمر نک به زیر آن نخیل‌‌
  • زیر خرما بن ز خلقان او جدا ** زیر سایه خفته بین سایه‌‌ی خدا
  • یافتن رسول روم عمر را خفته در زیر درخت‌‌
  • آمد او آن جا و از دور ایستاد ** مر عمر را دید و در لرز اوفتاد 1415
  • هیبتی ز آن خفته آمد بر رسول ** حالتی خوش کرد بر جانش نزول‌‌
  • مهر و هیبت هست ضد همدگر ** این دو ضد را دید جمع اندر جگر
  • گفت با خود من شهان را دیده‌‌ام ** پیش سلطانان مه و بگزیده‌‌ام‌‌
  • از شهانم هیبت و ترسی نبود ** هیبت این مرد هوشم را ربود
  • رفته‌‌ام در بیشه‌‌ی شیر و پلنگ ** روی من ز یشان نگردانید رنگ‌‌ 1420
  • بس شده‌‌ستم در مصاف و کارزار ** همچو شیر آن دم که باشد کار زار