English    Türkçe    فارسی   

1
1406-1430

  • آدمی دید است و باقی پوست است ** دید آن است آن که دید دوست است‌‌
  • چون که دید دوست نبود کور به ** دوست کاو باقی نباشد دور به‌‌
  • چون رسول روم این الفاظ تر ** در سماع آورد شد مشتاق‌‌تر
  • دیده را بر جستن عمر گماشت ** رخت را و اسب را ضایع گذاشت‌‌
  • هر طرف اندر پی آن مرد کار ** می‌‌شدی پرسان او دیوانه‌‌وار 1410
  • کاین چنین مردی بود اندر جهان ** وز جهان مانند جان باشد نهان‌‌
  • جست او را تاش چون بنده بود ** لا جرم جوینده یابنده بود
  • دید اعرابی زنی او را دخیل ** گفت عمر نک به زیر آن نخیل‌‌
  • زیر خرما بن ز خلقان او جدا ** زیر سایه خفته بین سایه‌‌ی خدا
  • یافتن رسول روم عمر را خفته در زیر درخت‌‌
  • آمد او آن جا و از دور ایستاد ** مر عمر را دید و در لرز اوفتاد 1415
  • هیبتی ز آن خفته آمد بر رسول ** حالتی خوش کرد بر جانش نزول‌‌
  • مهر و هیبت هست ضد همدگر ** این دو ضد را دید جمع اندر جگر
  • گفت با خود من شهان را دیده‌‌ام ** پیش سلطانان مه و بگزیده‌‌ام‌‌
  • از شهانم هیبت و ترسی نبود ** هیبت این مرد هوشم را ربود
  • رفته‌‌ام در بیشه‌‌ی شیر و پلنگ ** روی من ز یشان نگردانید رنگ‌‌ 1420
  • بس شده‌‌ستم در مصاف و کارزار ** همچو شیر آن دم که باشد کار زار
  • بس که خوردم بس زدم زخم گران ** دل قوی تر بوده‌‌ام از دیگران‌‌
  • بی‌‌سلاح این مرد خفته بر زمین ** من به هفت اندام لرزان چیست این‌‌
  • هیبت حق است این از خلق نیست ** هیبت این مرد صاحب دلق نیست‌‌
  • هر که ترسید از حق و تقوی گزید ** ترسد از وی جن و انس و هر که دید 1425
  • اندر این فکرت به حرمت دست بست ** بعد یک ساعت عمر از خواب جست‌‌
  • سلام کردن رسول روم بر عمر
  • کرد خدمت مر عمر را و سلام ** گفت پیغمبر سلام آن گه کلام‌‌
  • پس علیکش گفت و او را پیش خواند ** ایمنش کرد و به پیش خود نشاند
  • لا تخافوا هست نزل خایفان ** هست در خور از برای خایف آن‌‌
  • هر که ترسد مر و را ایمن کنند ** مر دل ترسنده را ساکن کنند 1430