English    Türkçe    فارسی   

1
1418-1442

  • گفت با خود من شهان را دیده‌‌ام ** پیش سلطانان مه و بگزیده‌‌ام‌‌
  • از شهانم هیبت و ترسی نبود ** هیبت این مرد هوشم را ربود
  • رفته‌‌ام در بیشه‌‌ی شیر و پلنگ ** روی من ز یشان نگردانید رنگ‌‌ 1420
  • بس شده‌‌ستم در مصاف و کارزار ** همچو شیر آن دم که باشد کار زار
  • بس که خوردم بس زدم زخم گران ** دل قوی تر بوده‌‌ام از دیگران‌‌
  • بی‌‌سلاح این مرد خفته بر زمین ** من به هفت اندام لرزان چیست این‌‌
  • هیبت حق است این از خلق نیست ** هیبت این مرد صاحب دلق نیست‌‌
  • هر که ترسید از حق و تقوی گزید ** ترسد از وی جن و انس و هر که دید 1425
  • اندر این فکرت به حرمت دست بست ** بعد یک ساعت عمر از خواب جست‌‌
  • سلام کردن رسول روم بر عمر
  • کرد خدمت مر عمر را و سلام ** گفت پیغمبر سلام آن گه کلام‌‌
  • پس علیکش گفت و او را پیش خواند ** ایمنش کرد و به پیش خود نشاند
  • لا تخافوا هست نزل خایفان ** هست در خور از برای خایف آن‌‌
  • هر که ترسد مر و را ایمن کنند ** مر دل ترسنده را ساکن کنند 1430
  • آن که خوفش نیست چون گویی مترس ** درس چه دهی نیست او محتاج درس‌‌
  • آن دل از جا رفته را دل شاد کرد ** خاطر ویرانش را آباد کرد
  • بعد از آن گفتش سخنهای دقیق ** وز صفات پاک حق نعم الرفیق‌‌
  • وز نوازشهای حق ابدال را ** تا بداند او مقام و حال را
  • حال چون جلوه ست ز آن زیبا عروس ** وین مقام آن خلوت آمد با عروس‌‌ 1435
  • جلوه بیند شاه و غیر شاه نیز ** وقت خلوت نیست جز شاه عزیز
  • جلوه کرده خاص و عامان را عروس ** خلوت اندر شاه باشد با عروس‌‌
  • هست بسیار اهل حال از صوفیان ** نادر است اهل مقام اندر میان‌‌
  • از منازلهای جانش یاد داد ** وز سفرهای روانش یاد داد
  • وز زمانی کز زمان خالی بده ست ** وز مقام قدس که اجلالی بده ست‌‌ 1440
  • وز هوایی کاندر او سیمرغ روح ** پیش از این دیده ست پرواز و فتوح‌‌
  • هر یکی پروازش از آفاق بیش ** وز امید و نهمت مشتاق بیش‌‌