English    Türkçe    فارسی   

1
166-190

  • شهر شهر و خانه خانه قصه کرد ** نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد
  • نبض او بر حال خود بد بی‌‌گزند ** تا بپرسید از سمرقند چو قند
  • نبض جست و روی سرخ و زرد شد ** کز سمرقندی زرگر فرد شد
  • چون ز رنجور آن حکیم این راز یافت ** اصل آن درد و بلا را باز یافت‌‌
  • گفت کوی او کدام است در گذر ** او سر پل گفت و کوی غاتفر 170
  • گفت دانستم که رنجت چیست زود ** در خلاصت سحرها خواهم نمود
  • شاد باش و فارغ و ایمن که من ** آن کنم با تو که باران با چمن‌‌
  • من غم تو می‌‌خورم تو غم مخور ** بر تو من مشفق‌‌ترم از صد پدر
  • هان و هان این راز را با کس مگو ** گر چه از تو شه کند بس جستجو
  • چون که اسرارت نهان در دل شود ** آن مرادت زودتر حاصل شود 175
  • گفت پیغمبر که هر که سر نهفت ** زود گردد با مراد خویش جفت‌‌
  • دانه چون اندر زمین پنهان شود ** سر آن سر سبزی بستان شود
  • زر و نقره گر نبودندی نهان ** پرورش کی یافتندی زیر کان‌‌
  • وعده‌‌ها و لطفهای آن حکیم ** کرد آن رنجور را ایمن ز بیم‌‌
  • وعده‌‌ها باشد حقیقی دل پذیر ** وعده‌‌ها باشد مجازی تاسه‌‌گیر 180
  • وعده‌‌ی اهل کرم گنج روان ** وعده‌‌ی نااهل شد رنج روان‌‌
  • دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او را پیش پادشاه
  • بعد از آن برخاست و عزم شاه کرد ** شاه را ز ان شمه‌‌ای آگاه کرد
  • گفت تدبیر آن بود کان مرد را ** حاضر آریم از پی این درد را
  • مرد زرگر را بخوان ز ان شهر دور ** با زر و خلعت بده او را غرور
  • فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر
  • شه فرستاد آن طرف یک دو رسول ** حاذقان و کافیان بس عدول‌‌ 185
  • تا سمرقند آمدند آن دو امیر ** پیش آن زرگر ز شاهنشه بشیر
  • کای لطیف استاد کامل معرفت ** فاش اندر شهرها از تو صفت‌‌
  • نک فلان شه از برای زرگری ** اختیارت کرد زیرا مهتری‌‌
  • اینک این خلعت بگیر و زر و سیم ** چون بیایی خاص باشی و ندیم‌‌
  • مرد مال و خلعت بسیار دید ** غره شد از شهر و فرزندان برید 190