English    Türkçe    فارسی   

1
1710-1734

  • از کبد فارغ بدم با روی تو ** وز زبد صافی بدم در جوی تو 1710
  • این دریغاها خیال دیدن است ** وز وجود نقد خود ببریدن است‌‌
  • غیرت حق بود و با حق چاره نیست ** کو دلی کز حکم حق صد پاره نیست‌‌
  • غیرت آن باشد که او غیر همه ست ** آن که افزون از بیان و دمدمه ست‌‌
  • ای دریغا اشک من دریا بدی ** تا نثار دل بر زیبا بدی‌‌
  • طوطی من مرغ زیرکسار من ** ترجمان فکرت و اسرار من‌‌ 1715
  • هر چه روزی داد و ناداد آیدم ** او ز اول گفته تا یاد آیدم‌‌
  • طوطیی کاید ز وحی آواز او ** پیش از آغاز وجود آغاز او
  • اندرون تست آن طوطی نهان ** عکس او را دیده تو بر این و آن‌‌
  • می‌‌برد شادیت را تو شاد از او ** می‌‌پذیری ظلم را چون داد از او
  • ای که جان را بهر تن می‌‌سوختی ** سوختی جان را و تن افروختی‌‌ 1720
  • سوختم من سوخته خواهد کسی ** تا ز من آتش زند اندر خسی‌‌
  • سوخته چون قابل آتش بود ** سوخته بستان که آتش کش بود
  • ای دریغا ای دریغا ای دریغ ** کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ‌‌
  • چون زنم دم کاتش دل تیز شد ** شیر هجر آشفته و خون ریز شد
  • آن که او هوشیار خود تند است و مست ** چون بود چون او قدح گیرد به دست‌‌ 1725
  • شیر مستی کز صفت بیرون بود ** از بسیط مرغزار افزون بود
  • قافیه اندیشم و دل دار من ** گویدم مندیش جز دیدار من‌‌
  • خوش نشین ای قافیه اندیش من ** قافیه‌‌ی دولت تویی در پیش من‌‌
  • حرف چه بود تا تو اندیشی از آن ** حرف چه بود خار دیوار رزان‌‌
  • حرف و صوت و گفت را بر هم زنم ** تا که بی‌‌این هر سه با تو دم زنم‌‌ 1730
  • آن دمی کز آدمش کردم نهان ** با تو گویم ای تو اسرار جهان‌‌
  • آن دمی را که نگفتم با خلیل ** و آن غمی را که نداند جبرئیل‌‌
  • آن دمی کز وی مسیحا دم نزد ** حق ز غیرت نیز بی‌‌ما هم نزد
  • ما چه باشد در لغت اثبات و نفی ** من نه اثباتم منم بی‌‌ذات و نفی‌‌