English    Türkçe    فارسی   

1
1835-1859

  • هر که داد او حسن خود را در مزاد ** صد قضای بد سوی او رو نهاد 1835
  • چشمها و خشمها و رشکها ** بر سرش ریزد چو آب از مشکها
  • دشمنان او را ز غیرت می‌‌درند ** دوستان هم روزگارش می‌‌برند
  • آن که غافل بود از کشت بهار ** او چه داند قیمت این روزگار
  • در پناه لطف حق باید گریخت ** کاو هزاران لطف بر ارواح ریخت‌‌
  • تا پناهی یابی آن گه چون پناه ** آب و آتش مر ترا گردد سپاه‌‌ 1840
  • نوح و موسی را نه دریا یار شد ** نه بر اعداشان به کین قهار شد
  • آتش ابراهیم را نی قلعه بود ** تا بر آورد از دل نمرود دود
  • کوه یحیی را نه سوی خویش خواند ** قاصدانش را به زخم سنگ راند
  • گفت ای یحیی بیا در من گریز ** تا پناهت باشم از شمشیر تیز
  • وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن‌‌
  • یک دو پندش داد طوطی بی‌‌نفاق ** بعد از آن گفتش سلام الفراق‌‌ 1845
  • خواجه گفتش فی أمان الله برو ** مر مرا اکنون نمودی راه نو
  • خواجه با خود گفت کاین پند من است ** راه او گیرم که این ره روشن است‌‌
  • جان من کمتر ز طوطی کی بود ** جان چنین باید که نیکو پی بود
  • مضرت تعظیم خلق و انگشت نمای شدن‌‌
  • تن قفس شکل است تن شد خار جان ** در فریب داخلان و خارجان‌‌
  • اینش گوید من شوم هم راز تو ** و آنش گوید نی منم انباز تو 1850
  • اینش گوید نیست چون تو در وجود ** در جمال و فضل و در احسان و جود
  • آنش گوید هر دو عالم آن تست ** جمله جانهامان طفیل جان تست‌‌
  • او چو بیند خلق را سر مست خویش ** از تکبر می‌‌رود از دست خویش‌‌
  • او نداند که هزاران را چو او ** دیو افکنده ست اندر آب جو
  • لطف و سالوس جهان خوش لقمه‌‌ای است ** کمترش خور کان پر آتش لقمه‌‌ای است‌‌ 1855
  • آتشش پنهان و ذوقش آشکار ** دود او ظاهر شود پایان کار
  • تو مگو آن مدح را من کی خورم ** از طمع می‌‌گوید او پی می‌‌برم‌‌
  • مادحت گر هجو گوید بر ملا ** روزها سوزد دلت ز آن سوزها
  • گر چه دانی کاو ز حرمان گفت آن ** کان طمع که داشت از تو شد زیان‌‌