English    Türkçe    فارسی   

1
1923-1947

  • که پری و آدمی زندانی‌‌اند ** هر دو در زندان این نادانی‌‌اند
  • معشر الجن سوره‌‌ی رحمان بخوان ** تستطیعوا تنفذوا را باز دان‌‌
  • نغمه‌‌های اندرون اولیا ** اولا گوید که ای اجزای لا 1925
  • هین ز لای نفی سرها بر زنید ** این خیال و وهم یک سو افکنید
  • ای همه پوسیده در کون و فساد ** جان باقیتان نرویید و نزاد
  • گر بگویم شمه‌‌ای ز آن نغمه‌‌ها ** جانها سر بر زنند از دخمه‌‌ها
  • گوش را نزدیک کن کان دور نیست ** لیک نقل آن به تو دستور نیست‌‌
  • هین که اسرافیل وقت‌‌اند اولیا ** مرده را ز یشان حیات است و حیا 1930
  • جان هر یک مرده‌‌ای از گور تن ** بر جهد ز آوازشان اندر کفن‌‌
  • گوید این آواز ز آوازها جداست ** زنده کردن کار آواز خداست‌‌
  • ما بمردیم و بکلی کاستیم ** بانگ حق آمد همه برخاستیم‌‌
  • بانگ حق اندر حجاب و بی‌‌حجاب ** آن دهد کو داد مریم را ز جیب‌‌
  • ای فناتان نیست کرده زیر پوست ** باز گردید از عدم ز آواز دوست‌‌ 1935
  • مطلق آن آواز خود از شه بود ** گر چه از حلقوم عبد الله بود
  • گفته او را من زبان و چشم تو ** من حواس و من رضا و خشم تو
  • رو که بی‌‌یسمع و بی‌‌یبصر تویی ** سر تویی چه جای صاحب سر تویی‌‌
  • چون شدی من کان لله از وله ** من ترا باشم که کان الله له‌‌
  • گه تویی گویم ترا گاهی منم ** هر چه گویم آفتاب روشنم‌‌ 1940
  • هر کجا تابم ز مشکات دمی ** حل شد آن جا مشکلات عالمی‌‌
  • ظلمتی را کافتابش بر نداشت ** از دم ما گردد آن ظلمت چو چاشت‌‌
  • آدمی را او به خویش اسما نمود ** دیگران را ز آدم اسما می‌‌گشود
  • خواه ز آدم گیر نورش خواه از او ** خواه از خم گیر می‌‌خواه از کدو
  • کاین کدو با خنب پیوسته ست سخت ** نی چو تو شاد آن کدوی نیک بخت‌‌ 1945
  • گفت طوبی من رآنی مصطفا ** و الذی یبصر لمن وجهی رأی‌‌
  • چون چراغی نور شمعی را کشید ** هر که دید آن را یقین آن شمع دید