English    Türkçe    فارسی   

1
2093-2117

  • بی‌‌پر و بی‌‌پا سفر می‌‌کردمی ** بی‌‌لب و دندان شکر می‌‌خوردمی‌‌
  • ذکر و فکری فارغ از رنج دماغ ** کردمی با ساکنان چرخ لاغ‌‌
  • چشم بسته عالمی می‌‌دیدمی ** ورد و ریحان بی‌‌کفی می‌‌چیدمی‌‌ 2095
  • مرغ آبی غرق دریای عسل ** عین ایوبی شراب و مغتسل‌‌
  • که بدو ایوب از پا تا به فرق ** پاک شد از رنجها چون نور شرق‌‌
  • مثنوی در حجم گر بودی چو چرخ ** درنگنجیدی در او زین نیم برخ‌‌
  • کان زمین و آسمان بس فراخ ** کرد از تنگی دلم را شاخ شاخ‌‌
  • وین جهانی کاندر این خوابم نمود ** از گشایش پر و بالم را گشود 2100
  • این جهان و راهش ار پیدا بدی ** کم کسی یک لحظه‌‌ای آن جا بدی‌‌
  • امر می‌‌آمد که نی طامع مشو ** چون ز پایت خار بیرون شد برو
  • مول مولی می‌‌زد آن جا جان او ** در فضای رحمت و احسان او
  • در خواب گفتن هاتف مر عمر را رضی الله عنه که چندین زر از بیت المال به آن مرد ده که در گورستان خفته است
  • آن زمان حق بر عمر خوابی گماشت ** تا که خویش از خواب نتوانست داشت‌‌
  • در عجب افتاد کاین معهود نیست ** این ز غیب افتاد بی‌‌مقصود نیست‌‌ 2105
  • سر نهاد و خواب بردش خواب دید ** کامدش از حق ندا جانش شنید
  • آن ندایی کاصل هر بانگ و نواست ** خود ندا آن است و این باقی صداست‌‌
  • ترک و کرد و پارسی گو و عرب ** فهم کرده آن ندا بی‌‌گوش و لب‌‌
  • خود چه جای ترک و تاجیک است و زنگ ** فهم کرده ست آن ندا را چوب و سنگ‌‌
  • هر دمی از وی همی‌‌آید أ لست ** جوهر و اعراض می‌‌گردند هست‌‌ 2110
  • گر نمی‌‌آید بلی‌‌ ز یشان ولی ** آمدنشان از عدم باشد بلی‌‌
  • ز آن چه گفتم من ز فهم سنگ و چوب ** در بیانش قصه‌‌ای هش دار خوب‌‌
  • نالیدن ستون حنانه چون برای پیغامبر علیه السلام منبر ساختند که جماعت انبوه شد گفتند ما روی مبارک تو را به هنگام وعظ نمی‌‌بینیم و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم با ستون صریح‌‌
  • استن حنانه از هجر رسول ** ناله می‌‌زد همچو ارباب عقول‌‌
  • گفت پیغمبر چه خواهی ای ستون ** گفت جانم از فراقت گشت خون‌‌
  • مسندت من بودم از من تاختی ** بر سر منبر تو مسند ساختی‌‌ 2115
  • گفت خواهی که ترا نخلی کنند ** شرقی و غربی ز تو میوه چنند
  • یا در آن عالم حقت سروی کند ** تا تر و تازه بمانی تا ابد